خسته شدم از بس تظاهر کردم خوبم
خسته شدم از بس تظاهر کردم خوبم
خسته شدم از بس گفتم خوبم
اینقدر لبخند ساختم که خودمم معنشون فراموش کردم
خنده از روی عصبانیت از ناراحتی از دلتنگی از غم از حسرت از اهمیت ندادن از وجود داشتن
دیگه نمی کشم توان ندارم دیگه
بس کنید فک می کنید با اینکارا تون صلاحم می خواید خو می خوام صد سال سیاه نخواید
اقا بکی بگم من ادمم منم احساس دارم
بکی بگم بگم اونا خوردم کردن کمرم شکست
قلبم داغون شد .هرکی اومد ی خراشی انداخت اونقدری که الان با ی خراش کوچیک قلبم خورد می شه ده بسه دیگه چقدر تحمل کنم
مطمئن باشین تا انتقام نگیرم نمی رم
منتظرم باشین 🫡
طوفان در راه
خسته شدم از بس گفتم خوبم
اینقدر لبخند ساختم که خودمم معنشون فراموش کردم
خنده از روی عصبانیت از ناراحتی از دلتنگی از غم از حسرت از اهمیت ندادن از وجود داشتن
دیگه نمی کشم توان ندارم دیگه
بس کنید فک می کنید با اینکارا تون صلاحم می خواید خو می خوام صد سال سیاه نخواید
اقا بکی بگم من ادمم منم احساس دارم
بکی بگم بگم اونا خوردم کردن کمرم شکست
قلبم داغون شد .هرکی اومد ی خراشی انداخت اونقدری که الان با ی خراش کوچیک قلبم خورد می شه ده بسه دیگه چقدر تحمل کنم
مطمئن باشین تا انتقام نگیرم نمی رم
منتظرم باشین 🫡
طوفان در راه
۷.۷k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.