برای آرزوهای محال خویش میگریم

برای آرزوهای محال خویش می‌گریم
اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش می‌گریم

شب دل کندنت می‌پرسم آیا بازمی‌گردی؟
جوابت هرچه باشد، بر سوأل خویش می‌گریم

نمی‌دانم چرا اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم

اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی‌خوردم
ولی من بر شکست بی‌جدال خویش می‌گریم

به گردم حلقه می‌بندند یاران و نمی‌دانند
که من چون شمع هرشب بر زوال خویش می‌گریم

نمی‌گریم برای عمر از کف رفته‌ام، اما
به حال آرزوهای محال خویش می‌گریم
دیدگاه ها (۰)

من صبورم امابه خدا دست خودم نیست اگر می‌رنجمیا اگر شادی زیبا...

اگر کسی رو تو قلبت اراده کردی،بهش وفادار بمون ...بین این همه...

داد میزد کهنه قالی میخرم++

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط