جاده مرا دور می کند
شاعر هیوا مسیح
🌱🍒از جاده می پرسم
از سایه ای که قدم هایم را از بر است
نمی دانم از کجای آمدن می آیم
که تا همین جای راه
فقط یک سایه با من آمده
است
که از سی سالگی
فقط یک سوال گمشده می داند
از ماه می پرسم
که روزهای تا آمدن دنیا را از بر است
کودکی های من در کجای تا سی سالگی گم شد؟
جاده مادرم را دور می کند
و غروب یکی از همین شعرها بود
که پدر
رو به آفتاب مرد
و کودکی های من
در سی سالگی چه
زود تمام شد
از جاده می پرسم
که مرا دور می کند
کجای پیچ درختان و فراموشی آفتاب
راه ، به تنها ...🌱🍒
🌱🍒از جاده می پرسم
از سایه ای که قدم هایم را از بر است
نمی دانم از کجای آمدن می آیم
که تا همین جای راه
فقط یک سایه با من آمده
است
که از سی سالگی
فقط یک سوال گمشده می داند
از ماه می پرسم
که روزهای تا آمدن دنیا را از بر است
کودکی های من در کجای تا سی سالگی گم شد؟
جاده مادرم را دور می کند
و غروب یکی از همین شعرها بود
که پدر
رو به آفتاب مرد
و کودکی های من
در سی سالگی چه
زود تمام شد
از جاده می پرسم
که مرا دور می کند
کجای پیچ درختان و فراموشی آفتاب
راه ، به تنها ...🌱🍒
۱۶.۹k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱