پارت²⁶
پارت²⁶
#ویو جیمین
رو شونه یونگی یه چرت کوچیک زدم و بعدش بیدار شدم
_ چیکار میکنی؟
+ او بیدار شدی؟
_ نارنگی میخوری؟
+ آره بیا تو هم بخور
_ مرسی نمیخورم جونگکوک و تهیونگ کجان؟
+ رفتن یه چند تا تنقلات بگیرن بریم اونجا بشینیم خستگیمون که در رفت دوباره حرکت کنیم
_ آها پس بیا ما بریم وسیله هارو ببریم
+ بزار اینو بخورم
_ شکمو(خنده)
از ماشین پیاده شدم نور خورشید میزد بهمون که چشمم به یه جای قشنگ افتاد زیر اون درخت بزرگ
_ جا پیدا کردممم(داد)
و بدو بدو رفتم سمتش و دراز کشیدم اونجا که کسی نیاد بشینه
£ جیمین
_ بیاید اینجا
£ اومدیم
اونام وسیله هارو آوردن و بعد چند مین جا انداختن بلاخره نشستیم
که تعیونگ خودشو انداخت زمین و دراز کشید
√آخییی
_ لنگتو جمع کن
√ نوموخوام
_ دراز انگل
√ خودتی
_ (خنده)
+ خوراکی هارو باز کنید
_ صبر کن شکمو
+ نارنگی خریدید ؟
£ نداشت
+ اه فاک بهشون
_(خنده)
+ حالا چی خریدید
√ اینارو گرفتیم
+ خوبه
_ زیاد نیست؟
+ نه بابا خوبه
_ اوکی
£ جیمین بیا اینجا ببینم
_ بل ؟
که سرمو گذاشت رو پاهاش و سرمو نوازش کرد
£ خیلی وقت بود این کارو نکرده بودم
_ مگه بچم؟
£ تو بچه من و تهیونگییی
_(خنده)
+ اهم اهم
_ هوم؟
+ جناب جئون ایشون دوست پسر منه ها
£ ببین یونگی من مادر زنتم حواست باشه یه تار مو از سر بچم کم شه مکیشمت
√ منم پدر زنتم
+ یا خدا ببین کیا شدن مادر و پدر زنم
√ همینه که هست
_ من میرم قدم بزنم
+ میام باهات
£ نخیر بشین باهات میخوام حرف بزنم
√ من باهات میام
_ اوکی
+ بله؟
£ جیمین یه فرشته است اون هنوز با مرگ مامانش کنار نیومده دوسال تمام جیمین تو اتاق حبس بود بیرون نمیرفت غذا نمیخورد کلا الکل میخورد ما هم نمیتوانستیم کاری کنیم
+ جدی؟ چرا.
£ هیسس بزار حرف بزنم
+ اوک
£ جیمین خیلی ظریفه حد نداره یچی بگم نیمخواستم به خودش بگم تو اون دو سال کارای شرکت و مامانش دست من و تهیونگ بود
+ خو
£ جیمین دشمن داره زیاد ولی یکم فرق داره
+ چی
£ اونا جیمینم نه تنها مال و اموالشو میخوان بلکه خودشم میخوان
+ منظورت چیه
£ اونا جیمینو به عنوان یه زیر خواب یا خدمتکار میخوان اسید میخوام بفروشنش یا از طریق جندگی تو بار ها ازش پول دربیارن
+گوه خوردن
£ تو نیمتونی کاری کنی جیمین همز هیچی نمیدونه جیمین بخاطر بدن ظریف و قشنگش چهره زیبای و صداش بهشتیش میخوانش جیمین خودش یه تپه طلاس برا خلافکارا
+ شت
£ حواست به جیمین باشه
+ چشم عین جفت چشمام مراقبشم
£ ممنونم
+ وظیفمه
#ویو یونگی
بخاطر حرفهای جونگکوک تو فکر فرو رفتم که صدای جیمین و شنیدم
_ یونگی بیا اینجارو ببین
واقعا اون زیبا بود نور آفتاب میزد به صورتش و چهره اش نورانی میشد و تو چشم بود هرکس اون دور و بر بود نگاهش رو جیمین بود
+ اومدم
#ویو جیمین
رو شونه یونگی یه چرت کوچیک زدم و بعدش بیدار شدم
_ چیکار میکنی؟
+ او بیدار شدی؟
_ نارنگی میخوری؟
+ آره بیا تو هم بخور
_ مرسی نمیخورم جونگکوک و تهیونگ کجان؟
+ رفتن یه چند تا تنقلات بگیرن بریم اونجا بشینیم خستگیمون که در رفت دوباره حرکت کنیم
_ آها پس بیا ما بریم وسیله هارو ببریم
+ بزار اینو بخورم
_ شکمو(خنده)
از ماشین پیاده شدم نور خورشید میزد بهمون که چشمم به یه جای قشنگ افتاد زیر اون درخت بزرگ
_ جا پیدا کردممم(داد)
و بدو بدو رفتم سمتش و دراز کشیدم اونجا که کسی نیاد بشینه
£ جیمین
_ بیاید اینجا
£ اومدیم
اونام وسیله هارو آوردن و بعد چند مین جا انداختن بلاخره نشستیم
که تعیونگ خودشو انداخت زمین و دراز کشید
√آخییی
_ لنگتو جمع کن
√ نوموخوام
_ دراز انگل
√ خودتی
_ (خنده)
+ خوراکی هارو باز کنید
_ صبر کن شکمو
+ نارنگی خریدید ؟
£ نداشت
+ اه فاک بهشون
_(خنده)
+ حالا چی خریدید
√ اینارو گرفتیم
+ خوبه
_ زیاد نیست؟
+ نه بابا خوبه
_ اوکی
£ جیمین بیا اینجا ببینم
_ بل ؟
که سرمو گذاشت رو پاهاش و سرمو نوازش کرد
£ خیلی وقت بود این کارو نکرده بودم
_ مگه بچم؟
£ تو بچه من و تهیونگییی
_(خنده)
+ اهم اهم
_ هوم؟
+ جناب جئون ایشون دوست پسر منه ها
£ ببین یونگی من مادر زنتم حواست باشه یه تار مو از سر بچم کم شه مکیشمت
√ منم پدر زنتم
+ یا خدا ببین کیا شدن مادر و پدر زنم
√ همینه که هست
_ من میرم قدم بزنم
+ میام باهات
£ نخیر بشین باهات میخوام حرف بزنم
√ من باهات میام
_ اوکی
+ بله؟
£ جیمین یه فرشته است اون هنوز با مرگ مامانش کنار نیومده دوسال تمام جیمین تو اتاق حبس بود بیرون نمیرفت غذا نمیخورد کلا الکل میخورد ما هم نمیتوانستیم کاری کنیم
+ جدی؟ چرا.
£ هیسس بزار حرف بزنم
+ اوک
£ جیمین خیلی ظریفه حد نداره یچی بگم نیمخواستم به خودش بگم تو اون دو سال کارای شرکت و مامانش دست من و تهیونگ بود
+ خو
£ جیمین دشمن داره زیاد ولی یکم فرق داره
+ چی
£ اونا جیمینم نه تنها مال و اموالشو میخوان بلکه خودشم میخوان
+ منظورت چیه
£ اونا جیمینو به عنوان یه زیر خواب یا خدمتکار میخوان اسید میخوام بفروشنش یا از طریق جندگی تو بار ها ازش پول دربیارن
+گوه خوردن
£ تو نیمتونی کاری کنی جیمین همز هیچی نمیدونه جیمین بخاطر بدن ظریف و قشنگش چهره زیبای و صداش بهشتیش میخوانش جیمین خودش یه تپه طلاس برا خلافکارا
+ شت
£ حواست به جیمین باشه
+ چشم عین جفت چشمام مراقبشم
£ ممنونم
+ وظیفمه
#ویو یونگی
بخاطر حرفهای جونگکوک تو فکر فرو رفتم که صدای جیمین و شنیدم
_ یونگی بیا اینجارو ببین
واقعا اون زیبا بود نور آفتاب میزد به صورتش و چهره اش نورانی میشد و تو چشم بود هرکس اون دور و بر بود نگاهش رو جیمین بود
+ اومدم
۴.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.