من نمیدانم چرا از چشم یار افتاده ام

من نمی‌دانم چرا از چشم یار افتاده ام
بی قرارم از عشق مست وخمار افتاده ام
نیست مرا جز گناه عشق دیگر هیچ نیست
از چه رو در چشم یار اینگونه خوار افتاده ام
از فراقت ای نگارا دلبرا گشتم اسیر
غارتم کردی چه غارت تارومار افتاده ام
من مسلمانم نیم کافر ترحم کن مرا
ترک می کردم به کویت روزه دار افتاده م
امدی جانم به قربانت طبیبی یا حبیب
هرکه هستی لاعلاجم بی قرار افتاده م
بلبلی بی دل نیم دارم نوایی من هنوز
از گلستان آمدم بر خاکسار افتاده م 😔💔
دیدگاه ها (۰)

کاش باور داشتیم که هرروز تولدمون هست هرروز که خداوند به ما م...

😂😂😂

گیسوی پریشان تو هم سوی نسیم استآغشته هوای دلم از بوی شمیم اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط