half brother فصل ۲ part : 31

جونگکوک: این خیلی هاته اینو پرو کن
اولش فک کردم این خیلی زیاده رویه برای من اما تونستم خودم رو بقبولونم که امتحانش کنم
از سه لباسی که به اتاق پرو برده بودم تنها لباسی که اون برام انتخاب کرده بود به تنم خوب نشست و مدل کوتاهش پاهام رو خیلی خوش تراش نشان میداد خیلی عالی و قشنگ روی تنم نشسته بود انگار که از اول برای من دوخته شده بود اووووم فک کنم که اون خیلی تو این مسائل وارد شده
دوست نداشتم درش بیارم اما خب حتی اگرم میخواستم نمیشد چون نمیتونستم
زیپشو باز کنم
انگار جایی گیر کرده بود
و از شدت تقلا برای باز کردن اون عرق کرده بودم
جونگکوک : هللللو گرتا تو هنوز اونجایی
گرتا : اووم جونگکوک ببین میتونی یکی از فروشنده ها رو بگی بیاد پیشم
جونگکوک : مشکل چیه ؟
گرتا : من نمی تونم لباس رو در بیارم
جونگکوک : به خاطر اینه که امشب خیلی غذا خوردی
گرتا : زیپ گیر کرده جونگکوک
خندید و گفت: میتونم بهت کمک کنم صبر کن خودم بیام
گرتا : نه ! راحت ترم اگه صداش کنی
در اتاق پرو ناگهانی باز شد و اون اومد تو
جونگکوک : بیا نزدیک
گرمای بدنش درون اتاقک بسیار محسوس بود اون تمام موهای من جمع کرد و با زیپ ور رفت با هر ثانیه کنار اون بودن تنفسم تند تر می شد. دستهای داغش پشت کمر و گردنم تکون میخوردند
اون لباس رو توی تنم پاره کرد و همونطور که من پاهام رو به دو طرف کمرش گره دادم اون دیونه وار منو بوسید خب این تصویری بود که توی ذهنم داشتم که اوضاع رو برای من خراب تر کرد
جونگکوک: تموم شد
گرتا : ممنونم
اون به آرومی زیپ رو چند سانت پایین کشید و
گفت : الان همه چی مرتبه
وقتی که سرم رو بالا بردم دیدم که اون از توی آینه به من خیره شده
به سمتش برگشتم صورت هامون به هم نزدیک شده و چشمهاش روی لبانم زوم کرد. اینبار سعی نکرد که فرار کنه چون معلوم بود که مجذوب لب هام شده چشم هاش رو آروم و آهسته بست انگار میخواست خودش رو راضی کنه که من رو ببوسه و این منو آزار می داد چون اگه اون حتی یک اشاره ای برای بوسیدنم میکرد من تا تهش میرفتم و شدیدا مشتاق بودم میخواستم با تمام وجود ببوسمش تنگی نفسم داشت آزاردهنده می شد اون لحظه به هیچی اهمیت نمی دادم نه چلسی نه سارا فقط و فقط خاطره ی لب های داغ و جذابش توی ذهنم جولون می داد
ذهنم دیگه هیچ قدرتی نداشت ولی در عوض بدنم تمام اختیار رو به دست گرفته بود و بین پاهام میگفت که به شدت مشتاقه هیچ کس تا حالا نتونسته بود جای اون رو برای من بگیره
شاید اون حالا با چلسی باشه اما بدنم هنوز باور داشت که اون مال منه
اون مال اون بود
من مال اون بودم
مسئول فروشگاه از پشت در گفت : همه چی مرتبه
داد زدم : + آره

های گایز اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره نظرتون تو کامنت ها بهم بگید
دیدگاه ها (۲۹)

half brother فصل ۲ part : 32

half brother فصل ۲ part : 33

half brother فصل ۲ part : 30

half brother فصل ۲ part : ۲۹

بیب من برمیگردمپارت : 75همه فروشگاه هارو زیر نظر داشتم که چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط