ددی خشن
ددی خشن
پارت: ۸
یامسوک ویو
نشستم رو تخت و گریه کردم البته هانا راست میگفت از موقعی که زن ارباب شدم منو کرد خدمتکار خونش
ولی هانا از کجا میدونست حتما خدمتکارا بهش گفتن
کوک: یامسوک
یامسوک: هوم
کوک: ناراحتی؟
یامسوک: نه
کوک: البته فک نکن برام مهمه
یامسوک:....
کوک: کسی دلش به حال تو نمیسوزع رو برت نداره که ازت دفاع کردم
یامسوک:....
کوک: اینم بهت بگم بعد رفتن هانا دوبارع باید کار کنی
یامسوک: باشه(از اتاق میره بیرون)
هانا: وای سرم درد میکنه میتونی برام قهوه درست کنی؟(رو یه یامسوک)
یامسوک: اره میتونم(پوزخند)
یامسوک ویو
وقته تلافیه دنبال بهونه میگشتم همونطور که هانا منو زجر داد منم زجرش بدم که خودش بهونه دستم داد
رفتم براش قهوه درست کردم تو قهوه مسهل قوی ریختم خندع ای کردم
یامسوک: هانا جون چند دیقه دیگه قرارع تا فردا صبح تو دستشویی باشی عزیزم(زیر لب و خنده)
شاید بگید ادم بیرحمیم نه ولی خب باید تاوان اینکه ناراحتم کرده رو پس بده دیگه
درسته سکوت کردم اما حرفاش باعث میشد ناراحت شم
قهوه رو دادم به هانا
هانا: مرسی عزیزم
یامسوک: خواهش
نشستم رو کاناپه و منتظر موندم قهوه خوردنش تموم شه
بعد از پنج دیقه با سرعت رفت سمت دستشویی
خنده ای از ته دل کردم
پارت: ۸
یامسوک ویو
نشستم رو تخت و گریه کردم البته هانا راست میگفت از موقعی که زن ارباب شدم منو کرد خدمتکار خونش
ولی هانا از کجا میدونست حتما خدمتکارا بهش گفتن
کوک: یامسوک
یامسوک: هوم
کوک: ناراحتی؟
یامسوک: نه
کوک: البته فک نکن برام مهمه
یامسوک:....
کوک: کسی دلش به حال تو نمیسوزع رو برت نداره که ازت دفاع کردم
یامسوک:....
کوک: اینم بهت بگم بعد رفتن هانا دوبارع باید کار کنی
یامسوک: باشه(از اتاق میره بیرون)
هانا: وای سرم درد میکنه میتونی برام قهوه درست کنی؟(رو یه یامسوک)
یامسوک: اره میتونم(پوزخند)
یامسوک ویو
وقته تلافیه دنبال بهونه میگشتم همونطور که هانا منو زجر داد منم زجرش بدم که خودش بهونه دستم داد
رفتم براش قهوه درست کردم تو قهوه مسهل قوی ریختم خندع ای کردم
یامسوک: هانا جون چند دیقه دیگه قرارع تا فردا صبح تو دستشویی باشی عزیزم(زیر لب و خنده)
شاید بگید ادم بیرحمیم نه ولی خب باید تاوان اینکه ناراحتم کرده رو پس بده دیگه
درسته سکوت کردم اما حرفاش باعث میشد ناراحت شم
قهوه رو دادم به هانا
هانا: مرسی عزیزم
یامسوک: خواهش
نشستم رو کاناپه و منتظر موندم قهوه خوردنش تموم شه
بعد از پنج دیقه با سرعت رفت سمت دستشویی
خنده ای از ته دل کردم
۸.۸k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.