پست سفارشی
کی با یه جمله مثل من
می تونه آرومت کنه؟
اون لحظه های آخر از
رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد
این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی
حس می کنم از راه دور
#شادمهر_عقیلی
من دلم هوای سوارشدن به اتوبوسی را دارد که مقصد هر دویمان مشترک بود
من دلم هوای لبخندی را دارد که برای اولین بار در آن اتوبوس به چهرهی تو و چشمان من برق انداخت
من دلم هوای آن دلهرهی اولین سلام را دارد
من دلم هوای اضطراب آن اولین دوستت دارمی را که بتو گفتم و دلم هوای آن شور آن اولین دوستت دارمی را دارد که تو گفتی
من دلم هوای آن گرمای اولین دیدارمان در آن ظهر گرم را دارد
من دلم هوای آن همه ترس و شوقی که آن لحظه داشتیم را دارد
من دلم هوای آن شب های باهم حرف زدن تا صبح را دارد
من دلم هوای آن چند ساعت بیخبری ها را دارد که وقتی تمام میشد هر دو جان میگرفتیم
من دلم هوای آن اولین بار آمدن به خانهیتان را دارد
من دلم هوای آن حرف زدن و نگاه های تو را دارد
من دلم هوای آن روز های آخری را دارد که بی صبرانه و روز و لحظه شمار بودیم که دوباره همدیگر را ببینیم و چه بی رحمانه این همه ندیدن سهم ما شد
من دلم هوای آن روز بارانی را دارد که خیس تو را در آغوش کشیدم و ای کاش آن لحظه جان میدادم
من دلم هوای خیلی چیز ها دارد ولی خلاصه اش این است ک دلم هوای تو را دارد تو بهانه ی زنده بودن من و امید فردای منی
بمان و معنا کن بودن و داشتن را ....
ترسم چو بازآیی از دست رفته باشم
می تونه آرومت کنه؟
اون لحظه های آخر از
رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد
این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی
حس می کنم از راه دور
#شادمهر_عقیلی
من دلم هوای سوارشدن به اتوبوسی را دارد که مقصد هر دویمان مشترک بود
من دلم هوای لبخندی را دارد که برای اولین بار در آن اتوبوس به چهرهی تو و چشمان من برق انداخت
من دلم هوای آن دلهرهی اولین سلام را دارد
من دلم هوای اضطراب آن اولین دوستت دارمی را که بتو گفتم و دلم هوای آن شور آن اولین دوستت دارمی را دارد که تو گفتی
من دلم هوای آن گرمای اولین دیدارمان در آن ظهر گرم را دارد
من دلم هوای آن همه ترس و شوقی که آن لحظه داشتیم را دارد
من دلم هوای آن شب های باهم حرف زدن تا صبح را دارد
من دلم هوای آن چند ساعت بیخبری ها را دارد که وقتی تمام میشد هر دو جان میگرفتیم
من دلم هوای آن اولین بار آمدن به خانهیتان را دارد
من دلم هوای آن حرف زدن و نگاه های تو را دارد
من دلم هوای آن روز های آخری را دارد که بی صبرانه و روز و لحظه شمار بودیم که دوباره همدیگر را ببینیم و چه بی رحمانه این همه ندیدن سهم ما شد
من دلم هوای آن روز بارانی را دارد که خیس تو را در آغوش کشیدم و ای کاش آن لحظه جان میدادم
من دلم هوای خیلی چیز ها دارد ولی خلاصه اش این است ک دلم هوای تو را دارد تو بهانه ی زنده بودن من و امید فردای منی
بمان و معنا کن بودن و داشتن را ....
ترسم چو بازآیی از دست رفته باشم
۲.۸k
۱۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.