تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
دلت میآید آیا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری
نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصرعیاری
چه میپرسی ضمیر شعرهایم کیست؟ آن من
مبادا لحظهای حتی مرا این گونه پنداری
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری
چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی
تو از آنی که هستیای معما پردهبرداری
چه فرقی می کند فریاد یا پژواک جان من
چه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری
صدایی ازصدای عشق خوشتر نیست حافظ گفت
اگرچه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
دلت میآید آیا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری
نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصرعیاری
چه میپرسی ضمیر شعرهایم کیست؟ آن من
مبادا لحظهای حتی مرا این گونه پنداری
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری
چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی
تو از آنی که هستیای معما پردهبرداری
چه فرقی می کند فریاد یا پژواک جان من
چه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری
صدایی ازصدای عشق خوشتر نیست حافظ گفت
اگرچه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری
۴.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۰