رمان اوشی نو کو

رمان اوشی نو کو
پارت یک
روبی: خیلی دلم برای مامان تنگ شده😿😿
آکوا: اشکال نداره من پیشتم اینجوری تنها نمیمونی و یادت باشه من انتقام مامان و میگیرم
روبی: برای اینکه ناراحتیم از بین بره یکاری کن
آکوا: میخوای بریم کافه؟
روبی: باشه
(میرن کافه)
روبی: من بستنی توت فرنگی میخورم تو چی؟
آکوا: من وانیلی
باریستا: چی میل دارین؟
روبی: یه بستنی توت فرنگی و یه وانیلی
باریستا: الان براتون میارم
آکوا: هی اون دختر مو قرمزه همون دختر گریه اوعه نیست تو بچه گی دیدیمش؟!
روبی: آره آره همونه همونی که به مامان توهین کرد
آکوا: چقدر فرق کرده نه؟
روبی: آره از اونموقع خیلی گذشته،بریم یه سلام کنیم؟
آکوا: باشه
ادامه دارد...
بازم بنویسم یا نه؟!
دیدگاه ها (۵)

رمان اوشی نو کو پارت دوآکوا: سلام من و یادتهروبی: سلااام و م...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_218+ توت فرنگی با کارامل...

#شب_خاص. ‌. Part 29ویو تهکوک•ت...

part4🦋-مامان درش از این طرفه بیا ×باشه-سلام خانم من یه وقت م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط