من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او

من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود

🗒 #سعدی
دیدگاه ها (۰)

جرعه به جرعه میدهمشعر به نوش دلبرم ؛دل ڪه نڪرد اثر به او شـع...

سرمست شد نگارم, بنگر به نرگسانشمستانه شد حديثش, پيچيده شد زب...

دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم🍃تابشی نو به نو از حسن و جما...

صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کامچون سوسن آزاده چرا جمله زبان...

🧡ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم...

هر نوری که دور می شود... شبیه رفتن توست... و من هنوز... در ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط