یک افسانه

(یک افسانه)

اجازه بده که عشق گلی باشه که برای همیشه توی قلب ما می‌شکفه
توی زمان و مکان سفر کن و هرگز تسلیم نشو، رویایی باش که هرگز تسلیم نمی‌شه...

درد داشت، چون هم‌دیگه رو خیلی دوست داشتیم
درحالی که حتی نمی‌تونستیم به زبان بیاریم که چقدر هم‌دیگه رو دوست داریم...

اوه عزیزم من فقط عشقی رو می‌خوام که تا بی‌نهایت و همیشه ادامه داشته باشه
درون رویاهایی که ما کشفشون کردیم و قرار نیست هیچ‌‌وقت تسلیم بشیم
من می‌تونم تو رو از زندگی قبلی خودم ببینم
من می‌تونم یه ستاره رو در یک شب تاریک ببینم
هرکسی ماجراجویی خودشو داره
اما همه‌چیز در مورد تو حس درستی می‌ده

让爱成为你我心中 那永远盛开的花
穿越时空绝不低头 永不放弃的梦

اجازه بده که عشق گلی باشه که برای همیشه توی قلب ما می‌شکفه
توی زمان و مکان سفر کن و هرگز تسلیم نشو، رویایی باش که هرگز تسلیم نمی‌شه...

Memories in the shadows
In a world so cold
It's my heart I got to follow
I can't lose control

خاطرات در سایه‌ی دنیایی که خیلی سرده
این قلب منه که باید پی‌اش برم
من نمی‌تونم و نباید که کنترل خودمو از دست بدم

Ohh I got a broken heart and it's torn in two
Ohh but there is not a moment I would undue

اوه یه قلب شکسته مونده رو دستم که دو نصفه شده
اما الان وقتش نیست که من بی‌خود این لحظه رو هدرش بدرم

I tell myself to let it go
I feel things that I can't ignore
I've been alone but I will be fine
The tears I shed won't wash away all the good times

به خودم می‌گم که رها کن بره
چیزهایی رو احساس می‌کنم که نمی‌تونم نادیده‌ش بگیرم
من تنها شدم اما حالم خوب می‌مونه
اشکی که می‌ریزم، قرار نیست همه‌ی اون لحظات خوب رو از بین ببره

让爱成为你我心中 那永远盛开的花
穿越时空绝不低头 永不放弃的梦

اجازه بده که عشق گلی باشه که برای همیشه توی قلب ما می‌شکفه
توی زمان و مکان سفر کن و هرگز تسلیم نشو، رویایی باش که هرگز تسلیم نمی‌شه...

우리 너무 사랑해서 아팠었네요
서로 사랑한단 말도 못했었네요

درد داشت، چون هم‌دیگه رو خیلی دوست داشتیم
درحالی که حتی نمی‌تونستیم به زبان بیاریم که چقدر هم‌دیگه رو دوست داریم...
دیدگاه ها (۰)

به آن ها که زنده به گورم کردندبگویید :من زنده امو نفس می کشم...

خلوت نشین خاطر دیوانه ی منیافسونگری و گرمی افسانه ی منیبودیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط