ادمین بیونگ و ل جونگ ج یا همون اژدر بل
ادمــیـن بیونگ و لــے جــونــگ جــہ یا هـمـون اژدر بـــلـا😍💔
گـنـج لقب جونگ جه هست🎀🦦
پـارتـہ 5
گن: مرتیکه یکم اروم برو الان تصادف میکنیمم
گنج:تو چه ترسویی مگه تا یکم پیش نمیگفتی من ازت بزرگترم و...
گن:بابا من یه چیزی گفتم بس کن جون ننت😭
گنج:باشه بدبخت🗿💔
گن:چرا وایسادی؟ گنج:نمیخوای پیاده بشی؟
گن:چرا مرتیکه؟:/ گنج:احمق رسیدیم تو چند وقته خونه ی من نیومدی؟😐ادم خونیه دوستشو فراموش میکنه خاک..
گن:او اها عه ببخشید خب توهم شماره منو بلد نیستی هنوز حتی سیوم نکردی بعد چندین سال بعدشم این یعنی جات تو قلبمه نه تو مغزم🌚🎀 گنج:تو دیگه چه زبون ریزی هستی😔👌پیاده شو
رفتن دم خونه
گنج:یه دقیقه نیا تو باشه؟! (وایی چه خونه کثیفه😂حالا چیکار کنم) رفت تو و درو روی گن بست🤣😭
گن: مرتیکه چیکار میکنی درو باز کن
گنج: با خنده نمیتونم😂 اگه بکنم ابروم میره😂
گن: مهم نیست درو باز کن😂
داشت درو هول میداد که یهو جونگی درو باز کرد با کله افتادن زمین دوتاشون🤣😔💔
گن:من تورو میکشم عوضی🤣🔪
کل سالن رو دنبال هم دوییدن تا دیگه جونگ گفت غلط کردم ولم کن
رفت لباس خواب هارو که بخوابن
گنج:خب گنی بیا لباستو تنت کن
گن:گنج این کمی برای من بلند و تنگ نیست؟
گنج:عه راست میگی یادم رفته بود من قد بلند ترم😂
گن:رو آببخندی مارمولکهرچی میشه میخوای منو دست بندازی (خودشم خندش گرفت😂)
گنج:خب الان چیكار کنیم؟(گن هیچی دیگه من لخت بمونم برو یه چی پیدا کن بده به من دیگه😂😭)
گنج: باشه (کل اتاقو گشت تا بلاخره یه چیزی براش پیدا كرد که بپوشه
گن:آخی این چه کیوته مرتیکه از سنت خجالت بکش ازینا میپوشی😂😭
گن:حالا نمیخوای بری بیرون من لباسمو در بیارم؟ (گنج عه راست میگی گیج شدم 😂)
خب تنش کرد و گنجم دوباره کلی مسخرش کرد که شب موقع خواب شد
گنج رفت رو تختش که گن با یه قیافه مظلوم بهش گفت
گن: گنجی جونم رفیق خوبم یه چیزی بهت بگم بهم نمیخندی? گنج: باشه ولی قول نمیدم🗿💔
گن:چیزه من شبا نمیتونم تنها بخوابم🥹
گنج که داشت از خنده میمیرد گفت خب چیکار کنم الان بیام برات لالایی بخونم؟🤣
گن:خب مرتیکه چیه مگه تو خودتم شبا وقتی میخوابی عروسک بغلته و باید یچی بغل کنی منم این عادتو دارم دیگه نخند(با بالشت افتاد به جونش)😂
گن:میشه پیش تو بخوابم?🥹 یادته قبلنا موقعی که باید پیش هم می موندیم من نمیتونستم تنهایی بخوابم تو همیشه میومدی بغل من میخوابیدی
گنج: عه هنوز اون موقع رو یادته😂
گن:خب حالا بیام؟(با چهره مظلوم تر)🥺
گنج:اوف همیشه خودتو همین شکلی میکردی گمشو بیا بکپ خرس گنده(خندش گرفت😂)
گن: جانن پرید رو تخت خب بچه های ادامه تو پارت بعد چون دیگه نمیشه ویس اجازه نمیده🗿💔
گـنـج لقب جونگ جه هست🎀🦦
پـارتـہ 5
گن: مرتیکه یکم اروم برو الان تصادف میکنیمم
گنج:تو چه ترسویی مگه تا یکم پیش نمیگفتی من ازت بزرگترم و...
گن:بابا من یه چیزی گفتم بس کن جون ننت😭
گنج:باشه بدبخت🗿💔
گن:چرا وایسادی؟ گنج:نمیخوای پیاده بشی؟
گن:چرا مرتیکه؟:/ گنج:احمق رسیدیم تو چند وقته خونه ی من نیومدی؟😐ادم خونیه دوستشو فراموش میکنه خاک..
گن:او اها عه ببخشید خب توهم شماره منو بلد نیستی هنوز حتی سیوم نکردی بعد چندین سال بعدشم این یعنی جات تو قلبمه نه تو مغزم🌚🎀 گنج:تو دیگه چه زبون ریزی هستی😔👌پیاده شو
رفتن دم خونه
گنج:یه دقیقه نیا تو باشه؟! (وایی چه خونه کثیفه😂حالا چیکار کنم) رفت تو و درو روی گن بست🤣😭
گن: مرتیکه چیکار میکنی درو باز کن
گنج: با خنده نمیتونم😂 اگه بکنم ابروم میره😂
گن: مهم نیست درو باز کن😂
داشت درو هول میداد که یهو جونگی درو باز کرد با کله افتادن زمین دوتاشون🤣😔💔
گن:من تورو میکشم عوضی🤣🔪
کل سالن رو دنبال هم دوییدن تا دیگه جونگ گفت غلط کردم ولم کن
رفت لباس خواب هارو که بخوابن
گنج:خب گنی بیا لباستو تنت کن
گن:گنج این کمی برای من بلند و تنگ نیست؟
گنج:عه راست میگی یادم رفته بود من قد بلند ترم😂
گن:رو آببخندی مارمولکهرچی میشه میخوای منو دست بندازی (خودشم خندش گرفت😂)
گنج:خب الان چیكار کنیم؟(گن هیچی دیگه من لخت بمونم برو یه چی پیدا کن بده به من دیگه😂😭)
گنج: باشه (کل اتاقو گشت تا بلاخره یه چیزی براش پیدا كرد که بپوشه
گن:آخی این چه کیوته مرتیکه از سنت خجالت بکش ازینا میپوشی😂😭
گن:حالا نمیخوای بری بیرون من لباسمو در بیارم؟ (گنج عه راست میگی گیج شدم 😂)
خب تنش کرد و گنجم دوباره کلی مسخرش کرد که شب موقع خواب شد
گنج رفت رو تختش که گن با یه قیافه مظلوم بهش گفت
گن: گنجی جونم رفیق خوبم یه چیزی بهت بگم بهم نمیخندی? گنج: باشه ولی قول نمیدم🗿💔
گن:چیزه من شبا نمیتونم تنها بخوابم🥹
گنج که داشت از خنده میمیرد گفت خب چیکار کنم الان بیام برات لالایی بخونم؟🤣
گن:خب مرتیکه چیه مگه تو خودتم شبا وقتی میخوابی عروسک بغلته و باید یچی بغل کنی منم این عادتو دارم دیگه نخند(با بالشت افتاد به جونش)😂
گن:میشه پیش تو بخوابم?🥹 یادته قبلنا موقعی که باید پیش هم می موندیم من نمیتونستم تنهایی بخوابم تو همیشه میومدی بغل من میخوابیدی
گنج: عه هنوز اون موقع رو یادته😂
گن:خب حالا بیام؟(با چهره مظلوم تر)🥺
گنج:اوف همیشه خودتو همین شکلی میکردی گمشو بیا بکپ خرس گنده(خندش گرفت😂)
گن: جانن پرید رو تخت خب بچه های ادامه تو پارت بعد چون دیگه نمیشه ویس اجازه نمیده🗿💔
- ۲۹.۲k
- ۲۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط