یک روانی

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒
(یک روانی )

جیمین بهوش اومد. اولین چیزی که به ذهنش اومد. ا.ت بود، با اینکه درد داشت ولی نتونست تحمل کنه و از اتاق بیرون اومد.


+هی تو نمیدونی ا.ت کجاست؟ *با درد
√سلام ق.. قربان*ترس
+جواب منو بده *عصبی


کل بادیگارد ها از ترس ساکت بودن، هیچکدوم جرات نداشتن که به جیمین بگن ا.ت فرار کرده.
جیمین که از ساکت بودن بادیگارد ها فهمید چی شده گفت.


+من به شما الکی پول نمیدم که مفت خوری کنید بی عرضه هاااا*داد و عصبی.
تا فردا وقت دارید پیداش کنید! اگه پیداش نکنید یه کاری میکنم مرغای آسمون به حالتون گریه کنن*داد و عصبی


√چ.. چَ.. چشم قربان
+گمشید از جلو چشمامم *عصبی



کل بادیگارد ها سریع از بیمارستان زدن بیرون جیمین طاقت دوری از پرنسسشو نداشت، که یهو به طور ناگهانی اشکی از چشماش سر خورد

بیمارستان که پر بود از بوی الکل و.... داشت حال جیمین رو بد میکرد. پس رفت به سمت یکی از پرستارای اونجا و گفت.



علامت پرستار: ×

+من میخوام از این قبرستون برم پس بهتره هیچ کس تو کار من دخالت نکنه *سرد و جدی

×وَ... ول.. ولی نمیتونم شما باید تحت درمان باشید و به خودتون فشار نیارید*ترس

+هرزه وقتی من میگم میخوام برم یعنی میخوام برم! انقدر رو حرف من حرف نزن نزار کاری کنم که نباید بکنم!


علامت دکتر :^

^ چخبره اینجارو گذاشتین رو سرتون! آقای پارک چیشده؟
+میخوام برم از اینجا حالم بده


وقتی پرستار ها دیدن که نمیشه جلوی جیمین رو گرفت دارو هاشو دادن و مرخصش کردن.



یک روز بعد

ویو جیمین

دیدم یکی از بادیگارد ها اومده و میخواد منو ببینه رفتم پیشش


√ق.. قربان *نفس نفس میزنه




ادامه دارد...

بخشید دیر شد🩶
دیدگاه ها (۲۵)

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓(یک روانی) ویو جیمین دیدم یکی از بادیگارد ها اومده و م...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟔(یک روانی) چند ساعت گذشت و جیمینو بردن بازداشتگاه و از...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑(یک روانی) ویو ا.ت جیمین کار خودش رو کرد بهم تج*اوز کر...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐( یک روانی ) ویو جیمین ا.ت رو آوردن و توی زیر زمین عما...

درخواستی🖤🩸🩸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط