تازه از خواب بیدار شده بود

تازه از خواب بیدار شده بود
بدنشو کش داد
و صورتش از درد زخم روی پهلوش جمع شد
بهش اهمیت نداد
بدون باز کردن چشاش پسرش رو صدا کرد
خرس عسلی پاشو دیگ خواب بسه تو ک نمیخوای ی صبحونه خوشمزه رو از دست بدی هوم؟
پسرش جوابشو نداد تعجب کرد ک هنوز خرس عسلیش از خواب بیدار نشده
چشاشو باز کرد و با دیدن جای خالیش انگار کل دنیا رو سرش خراب شد
بازم مثل همیشه یادش رفته بود ک دیگ پروانه زندگیش پسرش پیشش نیس و برای همیشه از دستش داده...
بلند شد و رو ی کاغذ ی جمله عذاب آور رو با دستای لرزونش نوشت(اون دیگ نیست تو از دستش دادی بفهم قاتل)
ارع اون قاتل بود
قاتل خوشی ها و قلب پاک پسرش...
Na...⁦♡⁩
دیدگاه ها (۰)

۲۵ فروردین این تاریخ بدترین خاطره هارو رقم زدساعت ۱۹:۳۰فرورد...

شاید غمگین باشه ولی امشب بدجور ب یادت افتادم و دوباره و دوبا...

به من از زیبایی ماه میگویی؟ گر خنده هایش را بیند ماه میشود د...

گفتی با سرگرم کردن خودت و انجام کاری یا فکر کردن ب چیزی زمان...

black flower(p,336)

پارت پنجم: بیداریقطار در حال حرکت بود. هلیا و لیا کنار هم نش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط