دلتنگی به وقت عصرانه
#دلتنگی_به_وقت_عصرانه
در خودم بودم؛ نفهمیدم که تنهاتر شدم
گریه کردم.. فکر کردی زیر باران تر شدم!
عابری بیمار در پس کوچه های شهرتان
آنقدر از عشق گفتم تا که نام آور شدم
سهم شاعر بودنم یک دفتر و یک پیپ بود
هم نوشتم.. هم کشیدم.. تا که خاکستر شدم
کار من هرشب شده بی خوابی و این شعرها
بی قرارِ خوابم و محتاج خواب آور شدم
باز باران آمد و دلتنگی ام را گریه شست
باز باران آمد و من زیر باران تر شدم...
#فرزاد_عباس_زاده
در خودم بودم؛ نفهمیدم که تنهاتر شدم
گریه کردم.. فکر کردی زیر باران تر شدم!
عابری بیمار در پس کوچه های شهرتان
آنقدر از عشق گفتم تا که نام آور شدم
سهم شاعر بودنم یک دفتر و یک پیپ بود
هم نوشتم.. هم کشیدم.. تا که خاکستر شدم
کار من هرشب شده بی خوابی و این شعرها
بی قرارِ خوابم و محتاج خواب آور شدم
باز باران آمد و دلتنگی ام را گریه شست
باز باران آمد و من زیر باران تر شدم...
#فرزاد_عباس_زاده
۲۶.۱k
۲۰ مهر ۱۴۰۰