ناگهان آتشفشان خفته ای بیدار شد
ناگهان آتشفشان خفتهای بیدار شد
یک نظر دیدم تو را، یک عمر کارم زار شد
هیچ راهی نیست با زندان غم خو کردهام
هر دری هم باز بود, از بخت من دیوار شد
هرکسی حالِ مرا پرسید، بر حالم گریست
هر که آمد بر سرِ بالین من، بیمار شد
بعد از این با هیچ لبخندی نمیلرزد دلم
بعد دیدارِ تو ای گل! گل به چشمم خوار شد
کاش قدری بیشتر وصل تو را میخواستم
حیف تسبیحی که تنها صرف استغفار شد
یک نظر دیدم تو را، یک عمر کارم زار شد
هیچ راهی نیست با زندان غم خو کردهام
هر دری هم باز بود, از بخت من دیوار شد
هرکسی حالِ مرا پرسید، بر حالم گریست
هر که آمد بر سرِ بالین من، بیمار شد
بعد از این با هیچ لبخندی نمیلرزد دلم
بعد دیدارِ تو ای گل! گل به چشمم خوار شد
کاش قدری بیشتر وصل تو را میخواستم
حیف تسبیحی که تنها صرف استغفار شد
۷.۸k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.