من یه دخترم ...
من یه دخترم ...
دختری که یه قول هایی به خودش میده و همه رو فردا فراموش میکنه ..
دختری که به دیوار خیره میشه میره یه دنیای دیگه..
دختری که تو خیالش یه رویا و زندگی دیگه میسازه..
دختری که هر روز با سرکوب بلند میشه ..
دختری که هیچکس بهش اهمیت نمیده ..
دختری که نمیدونه داره چیکار میکنه..
دختری که هر لحظش تکراریه ..
دختری که خندیدن شده براش یه رویا ..
دختری که راز های کوچیک و بزرگی داره ولی کسیو نداره بهش بده..
دختری که نیمه شب با گریه خوابش میبره..
دختری که هر بار تکست میخونه اشک توی چشماش بند نمیشه ..
دختری که حتی تو روز تولدشم بی حس ترین فرد توی دنیا بود...
دختری که امیدی برای فردا نداره..
دختری که صورت غمگینش رو زیر صورت فیکش مخفی میکنه..
دختری که دوست و دشمنش یکی شده واسش..
دختری که به کسی حتی به خودش اعتماد نداره..
دختری که سختی های زیادی روی دوشش سنگینی میکنه ..
دختری که بغض های نهفته تو گلوش گیر کرده..
دختری که دیگه اشکی برای گریه نداره..
دختری که تو اجتماع نمیگرده ..
دختری که یه کنج خونه میشینه و تو خودش میریزه..
دختری که ساعت هارو تکراری سپری میکنه..
دختری که کسی رو نداره حالشو بپرسه..
دختری که بود و نبودش برای بقیه یکیه..
دختری که همه پشت سرش حرف در میارن ..
دختری که نمیدونه غصه های تو دلشو چطوری حتی به زبون بیاره ..
دختری که کارش شده نوشتن تکست های غمگین ...
اره من همون دختر شنگولی بودم که میشناختی..
کاش به جای اینکه بپرسی چرا انقدر سنگی میپرسیدی کی تورو به این روز انداخته ..
کاش به جای پرسیدن حالت چطوره میپرسیدی چیکار کنم حالت خوب بشه ..
یکم درک کنید ما دخترا رو دیگه ... :)
دختری که یه قول هایی به خودش میده و همه رو فردا فراموش میکنه ..
دختری که به دیوار خیره میشه میره یه دنیای دیگه..
دختری که تو خیالش یه رویا و زندگی دیگه میسازه..
دختری که هر روز با سرکوب بلند میشه ..
دختری که هیچکس بهش اهمیت نمیده ..
دختری که نمیدونه داره چیکار میکنه..
دختری که هر لحظش تکراریه ..
دختری که خندیدن شده براش یه رویا ..
دختری که راز های کوچیک و بزرگی داره ولی کسیو نداره بهش بده..
دختری که نیمه شب با گریه خوابش میبره..
دختری که هر بار تکست میخونه اشک توی چشماش بند نمیشه ..
دختری که حتی تو روز تولدشم بی حس ترین فرد توی دنیا بود...
دختری که امیدی برای فردا نداره..
دختری که صورت غمگینش رو زیر صورت فیکش مخفی میکنه..
دختری که دوست و دشمنش یکی شده واسش..
دختری که به کسی حتی به خودش اعتماد نداره..
دختری که سختی های زیادی روی دوشش سنگینی میکنه ..
دختری که بغض های نهفته تو گلوش گیر کرده..
دختری که دیگه اشکی برای گریه نداره..
دختری که تو اجتماع نمیگرده ..
دختری که یه کنج خونه میشینه و تو خودش میریزه..
دختری که ساعت هارو تکراری سپری میکنه..
دختری که کسی رو نداره حالشو بپرسه..
دختری که بود و نبودش برای بقیه یکیه..
دختری که همه پشت سرش حرف در میارن ..
دختری که نمیدونه غصه های تو دلشو چطوری حتی به زبون بیاره ..
دختری که کارش شده نوشتن تکست های غمگین ...
اره من همون دختر شنگولی بودم که میشناختی..
کاش به جای اینکه بپرسی چرا انقدر سنگی میپرسیدی کی تورو به این روز انداخته ..
کاش به جای پرسیدن حالت چطوره میپرسیدی چیکار کنم حالت خوب بشه ..
یکم درک کنید ما دخترا رو دیگه ... :)
۱۵.۶k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.