گ متانستم و مدانستم زدر جآنم را فدا میکردم

‌ ‌ ‌ ‌
أگࢪ مے‌تؤانستم و مے‌دانستم ، زؤدٮر جـآن‌ـم را فدا میکردم ؛
‌ ‌ چرآ کہ اینگؤٮہ برآیٮ مردم و زندهٔ شدم .. .
دیدگاه ها (۰)

تو کہ معناۍ꯭ عشقۍ بہ مں معںآ ꯭بده

اگه این یکی هم نمونه چی؟اگه این یکی هم بشکنه دلمواگه این یکی...

اگر روزی برسد که از هم جدا شویم و آخرین کلماتم “دوستت دارم” ...

همراه من پیر شوبهترین ها هنوز اتفاق نیفتاده اند

‌ ‌ ‌ ‌ایـ ـن نـ ـآم آخـ ـر‌یـ ـن دآسـ̶ت݁ꨲآن مآ میـتؤانـ ـد...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط