چانگبین اخیرا زیاد میام خوابگاهتون تا غذای چان هیونگ ر
چانگبین: اخیراً زیاد میام خوابگاهتون تا غذای چان هیونگ رو بخورم. واقعاً خوشمزهست.
جونگین: آره، چان هیونگ توی آشپزی خوبه، مگه نه؟
چانگبین: درسته. دیروز هم خوردم.
جونگین: دیروز بعد از تمرین رقص، چانگبین هیونگ هم اومد خونهی ما برای کار. وقتی من دوش گرفتم، تو روی مبل خوابت برده بود در حالی که چان هیونگ داشت آشپزی میکرد.
چانگبین: بعد چان هیونگ گفت: "چانگبیناا بیا غذا بخوریم" و من بیدار شدم تا غذا بخورم.
جونگین: انگار مادر و پسر بودن..
😭😭😭😭😭😭❤️❤️❤️❤️❤️چقدر ناراحت شدیم از این که خوابگاهه این هشت نفرو جدا کردن و هی دارن جداشون میکنن بعد نگو خودشون بیشتر اذیتن و سختشونه، اونقدر طاقت دوری از همو ندارن که مدام میرن پیش هم:)
جونگین: آره، چان هیونگ توی آشپزی خوبه، مگه نه؟
چانگبین: درسته. دیروز هم خوردم.
جونگین: دیروز بعد از تمرین رقص، چانگبین هیونگ هم اومد خونهی ما برای کار. وقتی من دوش گرفتم، تو روی مبل خوابت برده بود در حالی که چان هیونگ داشت آشپزی میکرد.
چانگبین: بعد چان هیونگ گفت: "چانگبیناا بیا غذا بخوریم" و من بیدار شدم تا غذا بخورم.
جونگین: انگار مادر و پسر بودن..
😭😭😭😭😭😭❤️❤️❤️❤️❤️چقدر ناراحت شدیم از این که خوابگاهه این هشت نفرو جدا کردن و هی دارن جداشون میکنن بعد نگو خودشون بیشتر اذیتن و سختشونه، اونقدر طاقت دوری از همو ندارن که مدام میرن پیش هم:)
- ۲.۲k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط