استوری عاشقانه آمد اما
♪♪♪ آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود ♪♪♪
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
#غلامحسین_بنان
همیشه
کسی هست
که منتظر است،
همیشه
کسی هست
که نمیآید...
آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود ♪♪♪
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
#غلامحسین_بنان
همیشه
کسی هست
که منتظر است،
همیشه
کسی هست
که نمیآید...
۱.۵k
۲۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.