خواستم دیر کنم دل نگرانم باشی
خواستم دیر کنم دل نگرانم باشی
دست افتاده به دور چمدانم باشی!
تا ته جاده ی پاییز دویدم که شبی
به "زمستان" برسم تا "اخوانم" باشی
تا ته جاده ی پاییز تحمل کردم
زرد ماندم که تو یلدای خزانم باشی
به تماشای گل از دور قناعت کردم
قسمت این بود که در حد توانم باشی
قسمت این بود سرم بی تو به زانو برسد
شاهد کاستی و ضعف زبانم باشی
دو سه کبریت ته قوطی عمرم مانده
کاش تا دست به بعدی برسانم، باشی... علی صفری
دست افتاده به دور چمدانم باشی!
تا ته جاده ی پاییز دویدم که شبی
به "زمستان" برسم تا "اخوانم" باشی
تا ته جاده ی پاییز تحمل کردم
زرد ماندم که تو یلدای خزانم باشی
به تماشای گل از دور قناعت کردم
قسمت این بود که در حد توانم باشی
قسمت این بود سرم بی تو به زانو برسد
شاهد کاستی و ضعف زبانم باشی
دو سه کبریت ته قوطی عمرم مانده
کاش تا دست به بعدی برسانم، باشی... علی صفری
۱۱.۴k
۰۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.