گاهی وقتا جدایی فقط یه واژه نیست

گاهی وقتا جدایی فقط یه واژه نیست...
یه جور مُردنه، بی‌صدا، بی‌تابوت، بی‌مزار.
ما از هم دلیم، اما دور از همیم...
بی‌هیچ انتخابی، بی‌هیچ خداحافظی.
انگار روزگار، سرنوشت رو
به اجبار نوشت، نه با دل.

من موندم و یه اتاق ساکت،
با دیواری که هنوز اسم تو رو نفس می‌کشه،
و قلبی که هر شب، هزار بار
تو نبودنِت می‌میره و باز زنده می‌شه،
فقط برای اینکه دوباره،
دوباره،
دوباره…
بمیره.

هیچ‌کس نمی‌فهمه چطور آدم زنده‌ست
ولی نفس نمی‌کشه…
چطور راه می‌ره ولی قدم‌هاش
بوی خاک می‌ده.

ما جدا شدیم، ولی نه با دل…
نه با خواستن…
یه عشق ناتمام،
که هنوز بین ما زنده‌ست،
ولی توی سکوت،
آروم‌آروم، داره می‌میره…

قاصدک تنها 💔
دیدگاه ها (۰)

خدایا...خسته‌ام.نه از دنیا، نه از آدما...از خودم.از دلی که د...

به چه کسی باید بگویم دیگر نمی‌توانم؟و خستگی از جانم سرازیر ش...

نه بغضم بند میاد نه خاطراتت کم رنگ میشه اما بدون همین دلی ک ...

میدونی چیه ؟آدم از بدی داغون نمیشهاز اونایی داغون میشه ک برا...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

پارت 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط