شب که از راه می رسد

شب که از راه می رسد

خیالِ داشتنت عمیق و وسوسه انگیز می‌شود

در آن حال…

با چشمانی خواب آلود

و ذهنی پر از تو…

به بهانه ی دیدنت در خواب

حوالی خیالِ تو بخواب می روم

و چه شب ها که تو مهمانِ خوابم شده ای

و تمامِ طولِ شب بوسه به بوسه

بر لبانت شعر می شوم

پرسه در خیالِ تو

سهمِ هر شبِ من است

تداعی عشق زیباست، حتی در خواب

و شب ناجی آدم های عاشق است

اما خواب که آرامشِ آغوشِ تو را ندارد

باشد، روزی که چشم بگشایم

و تو را در کنارِ خود ببینم
دیدگاه ها (۶۶)

چه کسی میگوید که من هیچ ندارم ؟من چیزهای با ارزشی دارمحنجره ...

من زندگی کردن را یاد گرفته ام…برای یک زندگیِ خوب، نباید به ه...

دست بر گریبان گرفته بود و فریاد میزد اما…!صدایی از حنجره اش ...

نادر ابراهیمی در کتاب “یک عاشقانه آرام “می گوید :قلب”مهمانخا...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط