من دخترونه جنگیدم باهاشون...
من دخترونه جنگیدم باهاشون...
سیاهی حرفا شد ریمل رو مژههام.
شد مداد و چشمام رو باهاش نقاشی کردم.
از تیزی نگاهشون یه لاکِ جیغِ قرمز ساختم
و ناخنم رو باهاش رنگ زدم!
گفتن خاک توو سرت!
من همون خاک رو کردم کرم پودر
و باهاش رد اشکام رو پوشوندم.
گفتن باید زیرِ سایهمون باشی؛
من سایه شون رو گرفتم
و پخش کردم روی گونهم... پُشتِ پلکام…
خواستن گِل بگیرن دهنم رو!
گِلشون شد رُژِ رو لبم!
خواستن قیچی کنن ذوق و علاقهم رو؛
من با قیچیشون موهام رو شونه زدم...
من از زشتیشون به زیبایی رسیدم
من رنجهام رو آرایش کردم...
من دخترونه جنگیدم... دخترونه قوی شدم...
📚 دُختر نیستی که بفهمی
👤 علی سلطانی
#Nini_Time
سیاهی حرفا شد ریمل رو مژههام.
شد مداد و چشمام رو باهاش نقاشی کردم.
از تیزی نگاهشون یه لاکِ جیغِ قرمز ساختم
و ناخنم رو باهاش رنگ زدم!
گفتن خاک توو سرت!
من همون خاک رو کردم کرم پودر
و باهاش رد اشکام رو پوشوندم.
گفتن باید زیرِ سایهمون باشی؛
من سایه شون رو گرفتم
و پخش کردم روی گونهم... پُشتِ پلکام…
خواستن گِل بگیرن دهنم رو!
گِلشون شد رُژِ رو لبم!
خواستن قیچی کنن ذوق و علاقهم رو؛
من با قیچیشون موهام رو شونه زدم...
من از زشتیشون به زیبایی رسیدم
من رنجهام رو آرایش کردم...
من دخترونه جنگیدم... دخترونه قوی شدم...
📚 دُختر نیستی که بفهمی
👤 علی سلطانی
#Nini_Time
۱۱.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.