سرطان p9
سرطان p9
از زبان ات
که با اعضا مواجه شدم
ک گفتم
+شما اینجا چیکار میکنین
ک پی دی نیم پشت سرم ظاهر شد
✓گفتم نمیچسبه فقط با ته بری گغتم اعضا هم بیان
+وای پی دی مرسی
🐨 ات دربارع بیماریت شنیدیم واقعا نمیدونیو چی بگیم
+لارم نیست چیزی بگین زندگی همینه حالا ولش بیاین برا ولاگم ویدیو بگیریم
چنتا فیلم عکس گرفتیم خلاصه رفتیم سوار جت شخصی شدیم و رفتیم ججو
۱هفته بعد بلاخره برگشتیم کره من واقعا حالم بد شده ولی تو طول سفر به روم اصلا نیووردم
رفتم توی اتاقم و خابیدم
۳ماه بعد
من واقعا حالم بعد بود روی صندلی توی حال نشسته بودم ک یهو شروع به سرفه کردن کردم ک دیدم دارم خون سرفه میکنم ته خونه بود اومد پیشم و متوجه خون توی دستم شدم ک یهو خون بالا اوردم واقعا حالم بد بود ک تهیونگ زد زیر گریه و گفت
_ات ات لطفا هق لطفا چشاتو نبند لطفا هق ات هق هق ات هقهقهقهقهقهق
بردتم بیمارستان
چند میم بعد
دکتر پیشم بود ک گفت
✓ات حالت خیلی بد شده فکر نکنم بتونی ۲ماه دووم بیاری
+میشه بگی تهیونگ بیاد
دکتر رفت و تهیونگ اومد کنارم رو مبل نشستم ک گفتم
+تهیونگ من دیگه وقت ندارم نمیتونم ۲ماه دیگه هم دووم بیارم
_چییی!!!!ات ات ولی قرار بود ۶ماه دیگه ات هنوز ۴ماه نشده چطور میتونی.....
+ته صورتشو با دستام گاب کردم و گفتم من قرار برم مهم نیست چ الان چ ۲ماه بعد
از زبان ته
ات نزدیگم شد و دستمو گرف و اروم گفت
+نمیخوام اخرین لحظه زندگیمو گریه کنی میخوام بخندی میخوام تو اخرین لحظه هام خنده مستطیلیتو ببینم ته
با چشمایی پر از اشک لبخند زدم ک ات تکیه داد و گفت
+خوابم میاد میخوام بخوابم
روشو کشیدم و گفتم
_خوب بخوابی🙃🙂🥺
چشاشو با لبخند بست و خط نوار صاف شد و صدای بیق کل اتاقو گرفت دیگه نتونستم و اشکام سرازیر شد
و صدای گریه هام با صدای بیق دستگاه کل اتاقو پر کرد دکتر اومد داخل و با دیدن ما جلوی پرستارارو گرف و از اتاق رفتن بیرون
چند سال بعد
الان چند سال میگذره و داستان زندگی ات تو کل فضای مجازی پخش شدع ته بعد مرگ ات با سخت تلاش کردن به مغام های بزرگی رسید ولی دیگه هیچ وقت اون ته قبلی خرس عسلی نشد
پایان فیک
ممنون ک خوندید
#فیک#تهیونگ#بی#تی#اس
از زبان ات
که با اعضا مواجه شدم
ک گفتم
+شما اینجا چیکار میکنین
ک پی دی نیم پشت سرم ظاهر شد
✓گفتم نمیچسبه فقط با ته بری گغتم اعضا هم بیان
+وای پی دی مرسی
🐨 ات دربارع بیماریت شنیدیم واقعا نمیدونیو چی بگیم
+لارم نیست چیزی بگین زندگی همینه حالا ولش بیاین برا ولاگم ویدیو بگیریم
چنتا فیلم عکس گرفتیم خلاصه رفتیم سوار جت شخصی شدیم و رفتیم ججو
۱هفته بعد بلاخره برگشتیم کره من واقعا حالم بد شده ولی تو طول سفر به روم اصلا نیووردم
رفتم توی اتاقم و خابیدم
۳ماه بعد
من واقعا حالم بعد بود روی صندلی توی حال نشسته بودم ک یهو شروع به سرفه کردن کردم ک دیدم دارم خون سرفه میکنم ته خونه بود اومد پیشم و متوجه خون توی دستم شدم ک یهو خون بالا اوردم واقعا حالم بد بود ک تهیونگ زد زیر گریه و گفت
_ات ات لطفا هق لطفا چشاتو نبند لطفا هق ات هق هق ات هقهقهقهقهقهق
بردتم بیمارستان
چند میم بعد
دکتر پیشم بود ک گفت
✓ات حالت خیلی بد شده فکر نکنم بتونی ۲ماه دووم بیاری
+میشه بگی تهیونگ بیاد
دکتر رفت و تهیونگ اومد کنارم رو مبل نشستم ک گفتم
+تهیونگ من دیگه وقت ندارم نمیتونم ۲ماه دیگه هم دووم بیارم
_چییی!!!!ات ات ولی قرار بود ۶ماه دیگه ات هنوز ۴ماه نشده چطور میتونی.....
+ته صورتشو با دستام گاب کردم و گفتم من قرار برم مهم نیست چ الان چ ۲ماه بعد
از زبان ته
ات نزدیگم شد و دستمو گرف و اروم گفت
+نمیخوام اخرین لحظه زندگیمو گریه کنی میخوام بخندی میخوام تو اخرین لحظه هام خنده مستطیلیتو ببینم ته
با چشمایی پر از اشک لبخند زدم ک ات تکیه داد و گفت
+خوابم میاد میخوام بخوابم
روشو کشیدم و گفتم
_خوب بخوابی🙃🙂🥺
چشاشو با لبخند بست و خط نوار صاف شد و صدای بیق کل اتاقو گرفت دیگه نتونستم و اشکام سرازیر شد
و صدای گریه هام با صدای بیق دستگاه کل اتاقو پر کرد دکتر اومد داخل و با دیدن ما جلوی پرستارارو گرف و از اتاق رفتن بیرون
چند سال بعد
الان چند سال میگذره و داستان زندگی ات تو کل فضای مجازی پخش شدع ته بعد مرگ ات با سخت تلاش کردن به مغام های بزرگی رسید ولی دیگه هیچ وقت اون ته قبلی خرس عسلی نشد
پایان فیک
ممنون ک خوندید
#فیک#تهیونگ#بی#تی#اس
۱۱.۲k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.