Devil...
Devil...
پارت چهارم ...
_________
ویو ا.ت
روی میز کارش نشسته بود کن دوست صمیمیش میا اومد
@ا.ت خبر ها رو شنیدی؟؟
ات: کدوم خبر؟!...اتفاقا امروز که داشتم میآمدم دیدم همه دارن پچ پچ میکنن اما دلیلش رو نفهمیدم
@بابا چقدر خری تو ...
ات: :/. حالا دلیلش رو بگو
@رئیس لی مرده
ات:چ،چی؟؟...اون که دیروز سالم بود تازه...ببینم...
@اره سالم بود ولی میگن دیشب بعد از اینکه تو شرکت بوده غیبش زده و کشتنش ...
ا.ت سرفه ای کرد
ات:ک،کشتنش؟!
@اوهوم
ا.ت سرش رو پایین انداخت ...ن،نکنه همون پسره که دیشب برده بودش کشتتش؟!....نه نه چرا باید رئیس لی رو بکشه ؟!
________
نگاهی به مرد روبروش که دست هایش رو بسته بودن و از سقف آویزون بود انداخت بیهوش بود...
سطل آب کنارش رو برداشت و روی مرد روبروش ریخت تا به هوش اومد...
#ب،بخدا من نمیخواستم کاری کنم
_چرا...میخواستی ببریش تو اتاق...اونقدر نفهم نیستم...من رو که میشناسی ؟؟ جئون جونگکوک ...اجازه نمیدم کسی به اموال من دست بزنه
#(سرفه)ا،اموال؟؟(خنده) اون هر،،زه رو میگی؟!...
_خفه شووو...به این سادگی ازت نمیگذرم ...
#چرا برای یه دختر بی خاصیت خودت رو ....
هنوز حرفش تمام نشده بود که میله داغ تو دست جونگکوک وارد شکمش شد ...تفنگش رو در آورد و چند ضربه به سر و صورت رئیس لی زد ...
نیشخند تند و تیزی زد
_این تاوان کسیه که به دختر/اموال من دست بزنه ...
از اون اتاق پر خون اومد بیرون ...
_جککک(داد)
&ب،بله آقای جئون؟!
_اون حر،ام زاده رو جلوی سگ ها بندازید...بزار حال کنن
&چ،چشم
جونگکوک وارد اتاقش شد در کشو رو باز کرد و نگاهی به وسیله های داخل کشو انداخت سربند قرمز رنگ که روش علامت عجیبی بود رو برداشت و نگاهی بهش کرد ...خودش رو روی تخت انداخت ...چشماش رو بست صورت اون دختر همش جلو چشمش بود...دادی از روی کلافگی زد ...
از پله ها پایین رفت تا بلکه یه چیزی پیدا کنه بخوره ...با دیدن باقی مانده های پیتزای دیشب ...سمتشون رفت...اصلا حوصله غذا درست کردن نداشت ...همون ها رو شروع کرد به خورد...بطری سوجویی از داخل یخچال برداشت و روی مبل چرم مشکی رنگش نشست تلوزیون رو روشن کرد ...همونطور کانال ها رو بالا پایین میکرد که به کانال مورد نظرش رسید....
چند ساعتی گذشت و جونگکوک بی حوصله به مبل تکیه داده بود...ششمین بطری سوجو رو سر کشید و یه گوشه گذاشت ...
____________
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
پارت چهارم ...
_________
ویو ا.ت
روی میز کارش نشسته بود کن دوست صمیمیش میا اومد
@ا.ت خبر ها رو شنیدی؟؟
ات: کدوم خبر؟!...اتفاقا امروز که داشتم میآمدم دیدم همه دارن پچ پچ میکنن اما دلیلش رو نفهمیدم
@بابا چقدر خری تو ...
ات: :/. حالا دلیلش رو بگو
@رئیس لی مرده
ات:چ،چی؟؟...اون که دیروز سالم بود تازه...ببینم...
@اره سالم بود ولی میگن دیشب بعد از اینکه تو شرکت بوده غیبش زده و کشتنش ...
ا.ت سرفه ای کرد
ات:ک،کشتنش؟!
@اوهوم
ا.ت سرش رو پایین انداخت ...ن،نکنه همون پسره که دیشب برده بودش کشتتش؟!....نه نه چرا باید رئیس لی رو بکشه ؟!
________
نگاهی به مرد روبروش که دست هایش رو بسته بودن و از سقف آویزون بود انداخت بیهوش بود...
سطل آب کنارش رو برداشت و روی مرد روبروش ریخت تا به هوش اومد...
#ب،بخدا من نمیخواستم کاری کنم
_چرا...میخواستی ببریش تو اتاق...اونقدر نفهم نیستم...من رو که میشناسی ؟؟ جئون جونگکوک ...اجازه نمیدم کسی به اموال من دست بزنه
#(سرفه)ا،اموال؟؟(خنده) اون هر،،زه رو میگی؟!...
_خفه شووو...به این سادگی ازت نمیگذرم ...
#چرا برای یه دختر بی خاصیت خودت رو ....
هنوز حرفش تمام نشده بود که میله داغ تو دست جونگکوک وارد شکمش شد ...تفنگش رو در آورد و چند ضربه به سر و صورت رئیس لی زد ...
نیشخند تند و تیزی زد
_این تاوان کسیه که به دختر/اموال من دست بزنه ...
از اون اتاق پر خون اومد بیرون ...
_جککک(داد)
&ب،بله آقای جئون؟!
_اون حر،ام زاده رو جلوی سگ ها بندازید...بزار حال کنن
&چ،چشم
جونگکوک وارد اتاقش شد در کشو رو باز کرد و نگاهی به وسیله های داخل کشو انداخت سربند قرمز رنگ که روش علامت عجیبی بود رو برداشت و نگاهی بهش کرد ...خودش رو روی تخت انداخت ...چشماش رو بست صورت اون دختر همش جلو چشمش بود...دادی از روی کلافگی زد ...
از پله ها پایین رفت تا بلکه یه چیزی پیدا کنه بخوره ...با دیدن باقی مانده های پیتزای دیشب ...سمتشون رفت...اصلا حوصله غذا درست کردن نداشت ...همون ها رو شروع کرد به خورد...بطری سوجویی از داخل یخچال برداشت و روی مبل چرم مشکی رنگش نشست تلوزیون رو روشن کرد ...همونطور کانال ها رو بالا پایین میکرد که به کانال مورد نظرش رسید....
چند ساعتی گذشت و جونگکوک بی حوصله به مبل تکیه داده بود...ششمین بطری سوجو رو سر کشید و یه گوشه گذاشت ...
____________
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
۲۲.۸k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.