در حال داد زدن سرش بود ...

در حال داد زدن سرش بود ...
میگفت این چه نمره‌هایی که داری؟
خجالت نمیکشی؟
تومایه سراَفکَندگی خانواده ایی !
ایکاش بدنیا نمیومدی هیچ وقت ..
ای‌کاش توی اون تصادف میمردی .
از همون اولشم برامون بی ارزش بودی !
با‌بی‌توجهی بهش وارد اتاقش شد
هدفون رو گذاشت روی گوشش
و آهنگ رو پلی کرد
که ناگهان در باشدت زیاد باز شد ..
شروع کرد دوباره به سرکوفت زدن
ذره‌ایی امید نمیداد ...
و دوباره از اتاقش رفت بیرون .
بی‌اختیار اشک هایش جاری شد ..
خسته شده بود ...
از خانه رفت بیرون، حتی ازش هم
نپرسیدن که کجا میرود !
با بدو بدو کردن از خیابان ها رد میشد
که ناگهان ماشینی به او زد
و آخرین صدایی که شنید صدای
آمبولانس بود و سپس سیاهی مطلق🖤.
دیدگاه ها (۰)

وقتی میگم کسیو ندارم

من از ناراحتیت عصبانی بودم

ار فرقمون از زمین تا اسمونه🗿🙂

نصل مزخرفی بودیم🗿

p11

𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 ::part¹⁵"روی تخت دراز کشیدو به سقف خیره شد..خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط