تو آه منی اشتباه منی؛ چگونه هنوز از تو میگویم
تو آه منی اشتباه منی؛ چگونه هنوز از تو میگویم
تو همسفر نیمه راه منی؛ چگونه هنوز از تو میگویم؟!
پناه منی تکیه گاه منی؛ که زمزمه ات مانده در گوشم
گناه منی بی گناه منی! که بار غمت مانده بر دوشم…
بهانه ی من بغض خانه ی من؛ گرفته دلم گریه میخواهم
خیال خوش عاشقانه ی من؛ همیشه تویی آخرین راهم…
بهانه ی من بغض خانه ی من؛ گرفته دلم گریه میخواهم!
خیال خوش عاشقانه ی من؛ همیشه تویی آخرین راهم!
#علیرضا_قربانی
#پست_سفارشی
افسوس.
چشم های تو که مثل خون در رگهای من دوید، یکبار دیگر مرا از زندگی بازگرداند.
تصور میکردم خواهم توانست به این رشتهٔ پر توان عشقی که به طرف من افکنده شده است چنگ بیندازم و یکبار دیگر شانس خودم را برای زندگی و سعادت آزمایش کنم. چه می دانستم که برای من، هیچگاه “زندگی” مفهوم درست خود را پیدا نخواهد کرد؟ چه می دانستم که دربدری و بی سروسامانی سرنوشت ازلی و ابدی من است.
چه می دانستم که تلاش من برای نجات این وضع، تلاش احمقانهای بیش نیست...
تو همسفر نیمه راه منی؛ چگونه هنوز از تو میگویم؟!
پناه منی تکیه گاه منی؛ که زمزمه ات مانده در گوشم
گناه منی بی گناه منی! که بار غمت مانده بر دوشم…
بهانه ی من بغض خانه ی من؛ گرفته دلم گریه میخواهم
خیال خوش عاشقانه ی من؛ همیشه تویی آخرین راهم…
بهانه ی من بغض خانه ی من؛ گرفته دلم گریه میخواهم!
خیال خوش عاشقانه ی من؛ همیشه تویی آخرین راهم!
#علیرضا_قربانی
#پست_سفارشی
افسوس.
چشم های تو که مثل خون در رگهای من دوید، یکبار دیگر مرا از زندگی بازگرداند.
تصور میکردم خواهم توانست به این رشتهٔ پر توان عشقی که به طرف من افکنده شده است چنگ بیندازم و یکبار دیگر شانس خودم را برای زندگی و سعادت آزمایش کنم. چه می دانستم که برای من، هیچگاه “زندگی” مفهوم درست خود را پیدا نخواهد کرد؟ چه می دانستم که دربدری و بی سروسامانی سرنوشت ازلی و ابدی من است.
چه می دانستم که تلاش من برای نجات این وضع، تلاش احمقانهای بیش نیست...
۳.۴k
۲۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.