در عشق، بازی با دل معشوق خطاست
#در_عشق_بازی_با_دل_معشوق_خطاست
تقدیم به #دلشکستگان #عاشق
در یک فصل و گذری از زمان عشق آمد
یک نفر بی هوا با دلی خوش عاشق شد
عشق در وجودش به یک رنگ تعبیر شد
ناگاه درین رویا فصلی با یک خزان آمد
عشق گرچه مقدس است و پایدار اما
یک نفر میان این هیاهو از انتظار آمد
از انتظار و شوق گفت و کمی گریست
بُغض امانش نداد تنها یادگارش رسید
از دور اشکی سرازیر و تنی پُر از زخم
رو گرفت و باران بارید تا که او رسید
گفت: سلام ای مرهم زخم های تنم
سلام ای روزگار لبخند و پایان غمم
یار بودی و دلنشین بودی و تمام جان
جانی رفت و رفتم از دست این و آن
جانا نگران این حال بد مباش و رها کن
تنها از تو آرامشی خواستم و باز، بد کن!
یارای دل بودی و روزی چه آسان جدا
قدر و ارزشی رفت زیر سؤال، ما جدا
گفتم روزی در گذر این سالها می آیی!
هر چه سن بالا، قدری والاتر می آیی!
گاهی در سنینی عشق و عاشقی زیباست!
ولی پایان داستان، پُر از غُصه ی وفاست!
عشق در زمان تعهد به جان ملاک است
در عشق، بازی با دل معشوق خطا است
✍ #شاعر_حامد_عقیلی
تقدیم به #دلشکستگان #عاشق
در یک فصل و گذری از زمان عشق آمد
یک نفر بی هوا با دلی خوش عاشق شد
عشق در وجودش به یک رنگ تعبیر شد
ناگاه درین رویا فصلی با یک خزان آمد
عشق گرچه مقدس است و پایدار اما
یک نفر میان این هیاهو از انتظار آمد
از انتظار و شوق گفت و کمی گریست
بُغض امانش نداد تنها یادگارش رسید
از دور اشکی سرازیر و تنی پُر از زخم
رو گرفت و باران بارید تا که او رسید
گفت: سلام ای مرهم زخم های تنم
سلام ای روزگار لبخند و پایان غمم
یار بودی و دلنشین بودی و تمام جان
جانی رفت و رفتم از دست این و آن
جانا نگران این حال بد مباش و رها کن
تنها از تو آرامشی خواستم و باز، بد کن!
یارای دل بودی و روزی چه آسان جدا
قدر و ارزشی رفت زیر سؤال، ما جدا
گفتم روزی در گذر این سالها می آیی!
هر چه سن بالا، قدری والاتر می آیی!
گاهی در سنینی عشق و عاشقی زیباست!
ولی پایان داستان، پُر از غُصه ی وفاست!
عشق در زمان تعهد به جان ملاک است
در عشق، بازی با دل معشوق خطا است
✍ #شاعر_حامد_عقیلی
۱۲.۷k
۲۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.