لب هایم بوی دروغ میداد....
لب هایم بوی دروغ میداد....
اما تو کنار گوشم زمزمه کردی:باران را برقص!نگاه را بوسه بزن،خواب و رویا را نقاشی بکش.....
انگار که وظیفه ات،تنها شیفتگی بود!
اما تو کنار گوشم زمزمه کردی:باران را برقص!نگاه را بوسه بزن،خواب و رویا را نقاشی بکش.....
انگار که وظیفه ات،تنها شیفتگی بود!
۲.۵k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.