بخون
تولد دخدرع بود
پسره قرار گذاشت برن کافی شاپ
وقتی سفارش چیزی که میخاستن دادن
پسر یه دونه عروسک در اورد داد به دختره
دختره انتظار داشت پسره بهش یه انگشتر یا گرنبندی بده
دختره عروسک روانداخت تو خیابون
پسره وقتی رفت برش داره
یه ماشین زد بهش
پسره مرد:)
تو مراسم خاکسپاری دختره عروسک رو تو بغلش گرفته بود دختره میگفت
_عشقم ببهشید توروخدا بیدارشو 🥹
وقتی یکم عروسک رو فشار داد تو بغلش یه صدا از عروسک دراومد گفت
+بامن ازدواج میکنی
و از دست مشت شده عروسک یه حلقه طلاباز شد:)
#قدر_همدیگه_رو_بدونیم
#کپیه
پسره قرار گذاشت برن کافی شاپ
وقتی سفارش چیزی که میخاستن دادن
پسر یه دونه عروسک در اورد داد به دختره
دختره انتظار داشت پسره بهش یه انگشتر یا گرنبندی بده
دختره عروسک روانداخت تو خیابون
پسره وقتی رفت برش داره
یه ماشین زد بهش
پسره مرد:)
تو مراسم خاکسپاری دختره عروسک رو تو بغلش گرفته بود دختره میگفت
_عشقم ببهشید توروخدا بیدارشو 🥹
وقتی یکم عروسک رو فشار داد تو بغلش یه صدا از عروسک دراومد گفت
+بامن ازدواج میکنی
و از دست مشت شده عروسک یه حلقه طلاباز شد:)
#قدر_همدیگه_رو_بدونیم
#کپیه
۱۸.۸k
۰۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.