سناریو B`T`S
وقتی باهاشون قهری چجوری از دلت درمیارن
نامجون : تو یه برگه ازت معذرت خواهی میکنه و اونو بین یه کتاب میزاره و همون کتاب رو بهت کادو میده
سوکجین : میدونست که چقدر دریا رو دوست داری پس به عنوان معذرت خواهی میبرتت لب دریا و اونجا ازت معذرت خواهی میکنه
یونگی : روی مبل نشسته بودی که اونم میاد کنارت میشینه و تورو توی بغلش میکشه و میگه
یونگی : هیچ خوشم نمیاد واسه یه دعوای مسخره اینجوری ازم دوری میکنی
جیهوپ : تازه از خواب بیدار شده بودی و روی تخت نشستی و به پنجره نگاه میکردی که دستای جیهوپ موهات رو نوازش کرد و بعد کنارت نشست و تورو توی بغلش کشید و آروم در گوشت گفت
جیهوپ : میدونی اگه به اینکارات ادامه بدی من دیگه به چه امیدی زندگی کنم اخه من که جز تو کسی رو ندارم پس زود باش آشتی کن میخوام دوباره صدات رو بشنوم
جیمین : تو عاشق بارون بودی از شانس خوبه تو هم اون روز بارون میومد جیمین هم همون روز تورو برد بیرون و همینطور که توی بارون قدم میزدین ازت معذرت خواهی میکنه
تهیونگ : تو رو برد جنگل و کنار رودخونه زیر سایهی درخت کنارتو نشست و دستشو دور کمرت حلقه کرد و در گوشت گفت
تهیونگ : خوب دیگه فرشته کوچولو فکر نمیکنی دیگه بهتره لجبازی رو کنار بزاری و آشتی کنی
جونگ کوک : واست یه آهنگ نوشته بود و صبح وقتی خواب بودی اون آهنگو برات خوند و تو با صدای خوندنش بیدارشدی وقتی تورو دید گفت
جونگ کوک : خب بالاخره بیدار شدی میدونی بی محلی کردن به قای جئون چه عواقبی داره و شماهم چند روزی که اصلاً احمیت نمیدی چارهای نیست اگه بخوای به این کارات ادامه بدی باید تنبیهت کنم
نامجون : تو یه برگه ازت معذرت خواهی میکنه و اونو بین یه کتاب میزاره و همون کتاب رو بهت کادو میده
سوکجین : میدونست که چقدر دریا رو دوست داری پس به عنوان معذرت خواهی میبرتت لب دریا و اونجا ازت معذرت خواهی میکنه
یونگی : روی مبل نشسته بودی که اونم میاد کنارت میشینه و تورو توی بغلش میکشه و میگه
یونگی : هیچ خوشم نمیاد واسه یه دعوای مسخره اینجوری ازم دوری میکنی
جیهوپ : تازه از خواب بیدار شده بودی و روی تخت نشستی و به پنجره نگاه میکردی که دستای جیهوپ موهات رو نوازش کرد و بعد کنارت نشست و تورو توی بغلش کشید و آروم در گوشت گفت
جیهوپ : میدونی اگه به اینکارات ادامه بدی من دیگه به چه امیدی زندگی کنم اخه من که جز تو کسی رو ندارم پس زود باش آشتی کن میخوام دوباره صدات رو بشنوم
جیمین : تو عاشق بارون بودی از شانس خوبه تو هم اون روز بارون میومد جیمین هم همون روز تورو برد بیرون و همینطور که توی بارون قدم میزدین ازت معذرت خواهی میکنه
تهیونگ : تو رو برد جنگل و کنار رودخونه زیر سایهی درخت کنارتو نشست و دستشو دور کمرت حلقه کرد و در گوشت گفت
تهیونگ : خوب دیگه فرشته کوچولو فکر نمیکنی دیگه بهتره لجبازی رو کنار بزاری و آشتی کنی
جونگ کوک : واست یه آهنگ نوشته بود و صبح وقتی خواب بودی اون آهنگو برات خوند و تو با صدای خوندنش بیدارشدی وقتی تورو دید گفت
جونگ کوک : خب بالاخره بیدار شدی میدونی بی محلی کردن به قای جئون چه عواقبی داره و شماهم چند روزی که اصلاً احمیت نمیدی چارهای نیست اگه بخوای به این کارات ادامه بدی باید تنبیهت کنم
۲۵۷
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.