عاشقانه های شبنم
ندانستم چه میگوید پسِ آن پرده وُ پنهان
ولی دانم مثال من که دردی بی دوا دارد
فدای اشک چشمانش که بیهوده نمی آید
ز بس که آهِ در سینه چو من از آشنا دارد
ولی دانم مثال من که دردی بی دوا دارد
فدای اشک چشمانش که بیهوده نمی آید
ز بس که آهِ در سینه چو من از آشنا دارد
۶.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۳