میخواستم جلوی آرمیها خوب به نظر برسم برای همین اخ
🐻 : میخواستم جلوی آرمیها خوب به نظر برسم برای همین اخیراً کربوهیدرات رو حذف کردم دیگه اصلاً کربوهیدرات نمیخورم.
🐨 : اوه کنسلش کردی؟
🐻 : آره من که کربوهیدرات میخورم صورتم پف میکنه. برای همین ساعت 5 صبح بیدار شدم تا خودم کمی ورزش کنم تا پف صورتم زودتر از بین بره.
🐨 : امروز؟
🐻 : بله چون آرمیها بعد از مدتها برای اولین بار منو میبینن بنابراین واقعاً میخواستم بهترین ظاهرمو براشون داشته باشم. و حتی خیلی سعی کردم زیاد عرق کنم مخصوصاً یک کاپشن زمستانی پوشیدم تا روند تعریق رو سریعتر کنم.
🐨 : این خیلی حرفهای مدل بود همونطور که ازت انتظار میره.
🐻 : خب تایپ شخصیتیم ENFP یا INFP بود اما حالا ENTP هستم.
🐨 : چرا تو T شدی؟
🐻 : من واقعاً نمیتونم آدمهایی که رفتار بچهگانه ای دارن رو تحمل کنم
🐨 : آیا تمام اون تمرینات سخت تو رو به یک فرد منطقی (T) تبدیل کرد؟
🐻 : من الان واقعاً خیلی منطقی شدم.
🐨 : پس داری جاز رو کنار میذاری؟ همه اون موسیقی احساسی رو؟ به نظر نمیاد تیپ T به این چیزا علاقه داشته باشه درسته؟
🐻 : هیونگ... خوشت نیومد...؟
🐨 : نهههه 😂 اصلا! اینو نگو فقط دارم فکر میکنم.. داری سبک موسیقیت رو عوض میکنی؟! مگه جاز دیگه برای F تایپ نیست؟
🐻 : جاز... هوم... برای زمستون.
🐨 : زمستون؟ مثل Winter bear ؟
🐻 : آره و به جز زمستون... کاملاً...
🐨 : خب بعدش میخوای چیکار کنی؟!
🐻 : امم...
🐨 : وای 😂 باشه در هر صورت انگار الان دیگه کاملاً تبدیل به یک T شدی.
🐻 : آره خیلی منطقی.
🐻 : توانایی همدلی من...
🐨 : حس همدلیت؟
🐻 : خیلی افت کرده.
🐨 : ارتش واقعاً تو رو تغییر داده!!
🐻 : منو به یک ابزار کشتار تبدیل کرده.
🐹 : خودمو به عنوان هدیه آوردم.
🐨 : میخوای بیای اینجا؟
🐻 : چون دیر کرده بود.
🐹 : مرخص شدنت از سربازی رو تبریک میگم..
🐨 : وای یک سال گذشت، یک سال!!!
🐹 : خیلی حسودیم شد! چون تو مرخص شدی.. من کی مرخص میشم؟!
🐻 : خیلی کنجکاو بودم که آیا آرمی منتظر ما میمونن و من وقتی دوران سختی رو میگذرونم میرم ویورس یا نه.
🐨 : قبل از اینکه برم خدمت فکر میکردم همین میشه اما وقتی سرباز و سرجوخه بودم، کتابهای زیادی خوندم و روی خودم کار کردم ، اما وقتی گروهبان شدم فکر کردم وقتی بیرون بیام باید همه چیزو از نو شروع کنم. خیلی در موردش فکر کردم.
🐨 : این آقا پسر که.. شماها اصلاً نمیدونید چطور ماو اذیت کرد.
🐹 : کی، من؟!
🐨 : آره
🐹 : چطوری اذیتت کردم مگههه؟
🐨 : خیلی اذیتمون کرد.
🐹 : به عنوان هدیهای برای ترخیصت اومدم تا خودمو بهت تقدیم کنم.
🐨 : فکر کردم چون اون روبان رو زدی اینو میگی.. هنوزم همونی.
🐻 : هیونگ مدت زیادی به تنهایی سخت کار کرد.
🐨 : اوه کنسلش کردی؟
🐻 : آره من که کربوهیدرات میخورم صورتم پف میکنه. برای همین ساعت 5 صبح بیدار شدم تا خودم کمی ورزش کنم تا پف صورتم زودتر از بین بره.
🐨 : امروز؟
🐻 : بله چون آرمیها بعد از مدتها برای اولین بار منو میبینن بنابراین واقعاً میخواستم بهترین ظاهرمو براشون داشته باشم. و حتی خیلی سعی کردم زیاد عرق کنم مخصوصاً یک کاپشن زمستانی پوشیدم تا روند تعریق رو سریعتر کنم.
🐨 : این خیلی حرفهای مدل بود همونطور که ازت انتظار میره.
🐻 : خب تایپ شخصیتیم ENFP یا INFP بود اما حالا ENTP هستم.
🐨 : چرا تو T شدی؟
🐻 : من واقعاً نمیتونم آدمهایی که رفتار بچهگانه ای دارن رو تحمل کنم
🐨 : آیا تمام اون تمرینات سخت تو رو به یک فرد منطقی (T) تبدیل کرد؟
🐻 : من الان واقعاً خیلی منطقی شدم.
🐨 : پس داری جاز رو کنار میذاری؟ همه اون موسیقی احساسی رو؟ به نظر نمیاد تیپ T به این چیزا علاقه داشته باشه درسته؟
🐻 : هیونگ... خوشت نیومد...؟
🐨 : نهههه 😂 اصلا! اینو نگو فقط دارم فکر میکنم.. داری سبک موسیقیت رو عوض میکنی؟! مگه جاز دیگه برای F تایپ نیست؟
🐻 : جاز... هوم... برای زمستون.
🐨 : زمستون؟ مثل Winter bear ؟
🐻 : آره و به جز زمستون... کاملاً...
🐨 : خب بعدش میخوای چیکار کنی؟!
🐻 : امم...
🐨 : وای 😂 باشه در هر صورت انگار الان دیگه کاملاً تبدیل به یک T شدی.
🐻 : آره خیلی منطقی.
🐻 : توانایی همدلی من...
🐨 : حس همدلیت؟
🐻 : خیلی افت کرده.
🐨 : ارتش واقعاً تو رو تغییر داده!!
🐻 : منو به یک ابزار کشتار تبدیل کرده.
🐹 : خودمو به عنوان هدیه آوردم.
🐨 : میخوای بیای اینجا؟
🐻 : چون دیر کرده بود.
🐹 : مرخص شدنت از سربازی رو تبریک میگم..
🐨 : وای یک سال گذشت، یک سال!!!
🐹 : خیلی حسودیم شد! چون تو مرخص شدی.. من کی مرخص میشم؟!
🐻 : خیلی کنجکاو بودم که آیا آرمی منتظر ما میمونن و من وقتی دوران سختی رو میگذرونم میرم ویورس یا نه.
🐨 : قبل از اینکه برم خدمت فکر میکردم همین میشه اما وقتی سرباز و سرجوخه بودم، کتابهای زیادی خوندم و روی خودم کار کردم ، اما وقتی گروهبان شدم فکر کردم وقتی بیرون بیام باید همه چیزو از نو شروع کنم. خیلی در موردش فکر کردم.
🐨 : این آقا پسر که.. شماها اصلاً نمیدونید چطور ماو اذیت کرد.
🐹 : کی، من؟!
🐨 : آره
🐹 : چطوری اذیتت کردم مگههه؟
🐨 : خیلی اذیتمون کرد.
🐹 : به عنوان هدیهای برای ترخیصت اومدم تا خودمو بهت تقدیم کنم.
🐨 : فکر کردم چون اون روبان رو زدی اینو میگی.. هنوزم همونی.
🐻 : هیونگ مدت زیادی به تنهایی سخت کار کرد.
- ۱.۵k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط