پیچ و تاب

پیچ و تاب ...
یک عمر برای دلخوشی تو‌نامه نوشتم
و نامه رسانی که هر بار نامه مرا
به معشوقه اش داد
سالها بعد
دختر بسیار جوانی درب خانه مان را زد
می‌گفت مادرم از همان روز اول هم فهمیده بود
که پدرم فقط نامه رسان ساده ایست
فقط بلد نبود دل پدرم را بشکند
دیشب که پدرم دیگر نیامد همه نامه را آورد با یک پاکت
که اسم کوچه شما رویش نوشته بود
آمده ام بگویم
تو را بخدایت قسم
مادرم را به عاشقی پدرم ببخشید .....

هر کونکند فهمی زین کلک خیال انگیز......

و هبوط نوشت
سلام علی کلمات بَقیَت فی القلب...
و ربّما ستبقی
دیدگاه ها (۲)

هبوط....یک قصّه بیش نیست غمِ عشق، وین عجبکز هر زبان که می‌شن...

پیچ و تاب .........بی و بالا پرم در پی تو ...و طو شمعدانی کن...

پیچ و تاب........"باور نموده ام که قسم راست خورده ایشعری سرو...

پیچ و تاب ...اسفند منتهی به بهار محبوب من بیشتر برایم حرف بز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط