༺ سـنـ ــار یـو ༻
༺ سـنـــاریـو ༻
* وقتی فکر میکردن خیانت کردی و بعد یه دعوای شدید از خونه میزنه بیرون و بعد ۶.۷ روز میفهمه الکی بوده و وقتی برمیگرده خونه میبینه خونه پر شیشه های الکله و دستتو با تیغ زدی *
نامی : مات و مبهوت با چشای گود افتاده نگاهت میکنه نگاهی که نشونه ی پشیمونیه نمیتونه احساساتشو پنهان کنه و قوی باشه ، خودشو مقصر میدونه و عذاب وجدان داره بعد از چند دقیقه سکوت شروع میکنه با گریه داد زدن - ا.ت ! ا.ت ! بیدارشو ! بیدارشو ! انقدر داد میزنه که گلوش درد میگیره ولی هنوزم روی قلبش احساس سنگینی میکنه
جین :دست و پاش شروع به لرزیدن میکنن با چشمای پر ابش روی رمین ولو میشه انقدر عصبی و دل شکستس که دستاشو میگیره روی صورتش ، پاهاشو توی شکمش جمع میکنه و با بغض حرفاشو به زبون میاره - اشتباه کردم ! منو ببخش ! لطفا نمیر ! ا.ت !
شوگا : خیلی شوکست انقدری که واکنشی نداره به ارومی و پا برهنه به سمتت میاد براش اهمیتی نداره که اسیب ببینه با پاهای برهنش روی خرده شیشه هایی که باهاش رگ*تو زدی راه میره ، حتی دردشم احساس نمیکنه . شروع میکنه به نفس نفس زدن و گریه کردن خیلی اروم بغلت میکنه و با سردی بدنت شروع به داد زدن میکنه - لطفا کمکم کنید ! همسرم نفس نمیکشه ! درحالی که دستاش اغشته ی خونه همچنان گریه میکنه و کمک میخواد .
جی هوپ: اروم اروم توی راه روی خونه که به پذیرایی میرسه راه میره " هنوز ا.ت رو ندیده " - ا.ت من متاسف... به محض دیدنت شروع میکنه به دویدن و به سمتت میاد ، با گریه و جنب و جوش پیشونیتو میبوسه - ا.ت ، اشکالی نداره ! تو زنده میمونی ! من کنارتم . بغلت میکنه و به سمت بیمارستان میدوه
جیمین : رمز در یادش نمیاد برای همین با داد ازت خواهش میکنه که درو باز کنی - ا.ت ، متاسفم ، لطفا درو باز کن وقتی میبینه درو باز نمیکنه با وسایل توی انبار اونو میشکنه و میبینتت زانوهاش سست میشن و مثل شاهزاده ای که در انتظار نجات زیبای خفته شه زانو میزنه و برای کنترل بغضش دستشو جلوی دهنش میگیره و اروم نفس میکشه
وی خیلی اروم و پاورچین پاورچین وارد خونه میشه و با لحن کیوتی میگه - عشقم ، برات دوکبوکی خریدم ، نمیای استقبالم ؟ با دیدنت لبخند روی لبش محو میشه و پلاستیک دوکبوکی از دستش میوفته ، شیشه های ابجویی که توی پلاستیکن ناگهانی با افتادن پلاستیک میشکنن و همه ی خونه رو بوی الکل برمیداره . با لبخند میاد سمتت - عزیزم ! عزیزم ! عزیزم ! سرتو بالا میگیره و روی بازوش میزاره لبخند محو شدش تبدیل به گریه میشه و با داد میگه - عزیزم ! یا کیم ا.ت ! بیدارشو ! من بدون تو چجوری زندگی کنم ؟
( کوکی جا نمیشه تو پست بعد )
کپشن پست بعدی چک بشه .. حتماااا
کوکی رو وقتی ۴۰۰ شیم میزارم الان جو یه جوری میشه
* وقتی فکر میکردن خیانت کردی و بعد یه دعوای شدید از خونه میزنه بیرون و بعد ۶.۷ روز میفهمه الکی بوده و وقتی برمیگرده خونه میبینه خونه پر شیشه های الکله و دستتو با تیغ زدی *
نامی : مات و مبهوت با چشای گود افتاده نگاهت میکنه نگاهی که نشونه ی پشیمونیه نمیتونه احساساتشو پنهان کنه و قوی باشه ، خودشو مقصر میدونه و عذاب وجدان داره بعد از چند دقیقه سکوت شروع میکنه با گریه داد زدن - ا.ت ! ا.ت ! بیدارشو ! بیدارشو ! انقدر داد میزنه که گلوش درد میگیره ولی هنوزم روی قلبش احساس سنگینی میکنه
جین :دست و پاش شروع به لرزیدن میکنن با چشمای پر ابش روی رمین ولو میشه انقدر عصبی و دل شکستس که دستاشو میگیره روی صورتش ، پاهاشو توی شکمش جمع میکنه و با بغض حرفاشو به زبون میاره - اشتباه کردم ! منو ببخش ! لطفا نمیر ! ا.ت !
شوگا : خیلی شوکست انقدری که واکنشی نداره به ارومی و پا برهنه به سمتت میاد براش اهمیتی نداره که اسیب ببینه با پاهای برهنش روی خرده شیشه هایی که باهاش رگ*تو زدی راه میره ، حتی دردشم احساس نمیکنه . شروع میکنه به نفس نفس زدن و گریه کردن خیلی اروم بغلت میکنه و با سردی بدنت شروع به داد زدن میکنه - لطفا کمکم کنید ! همسرم نفس نمیکشه ! درحالی که دستاش اغشته ی خونه همچنان گریه میکنه و کمک میخواد .
جی هوپ: اروم اروم توی راه روی خونه که به پذیرایی میرسه راه میره " هنوز ا.ت رو ندیده " - ا.ت من متاسف... به محض دیدنت شروع میکنه به دویدن و به سمتت میاد ، با گریه و جنب و جوش پیشونیتو میبوسه - ا.ت ، اشکالی نداره ! تو زنده میمونی ! من کنارتم . بغلت میکنه و به سمت بیمارستان میدوه
جیمین : رمز در یادش نمیاد برای همین با داد ازت خواهش میکنه که درو باز کنی - ا.ت ، متاسفم ، لطفا درو باز کن وقتی میبینه درو باز نمیکنه با وسایل توی انبار اونو میشکنه و میبینتت زانوهاش سست میشن و مثل شاهزاده ای که در انتظار نجات زیبای خفته شه زانو میزنه و برای کنترل بغضش دستشو جلوی دهنش میگیره و اروم نفس میکشه
وی خیلی اروم و پاورچین پاورچین وارد خونه میشه و با لحن کیوتی میگه - عشقم ، برات دوکبوکی خریدم ، نمیای استقبالم ؟ با دیدنت لبخند روی لبش محو میشه و پلاستیک دوکبوکی از دستش میوفته ، شیشه های ابجویی که توی پلاستیکن ناگهانی با افتادن پلاستیک میشکنن و همه ی خونه رو بوی الکل برمیداره . با لبخند میاد سمتت - عزیزم ! عزیزم ! عزیزم ! سرتو بالا میگیره و روی بازوش میزاره لبخند محو شدش تبدیل به گریه میشه و با داد میگه - عزیزم ! یا کیم ا.ت ! بیدارشو ! من بدون تو چجوری زندگی کنم ؟
( کوکی جا نمیشه تو پست بعد )
کپشن پست بعدی چک بشه .. حتماااا
کوکی رو وقتی ۴۰۰ شیم میزارم الان جو یه جوری میشه
۳۲.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.