یبار تو مدرسه
یبار تو مدرسه
دوتا از دوستا باهم دعواشون شده بود یکی اسمش مهدیه و اون یکی زهرا بود
اینا دعواشون شده بود زهرا داشت مثل ابر بهاری گریه میکرد
مهدیه هم گریه میکرد اما کم
همه دور مهدیه جمع شده بودن و داشتن اونو دلداری میدادن
من زل زده بودم به زهرا...
رفتم نزدیک و بغلش کردم و تو بغلم گریه کرد و آروم شد و بعد دوباره دوست شدن
الان منو کی*رش هم حساب نمیکنه
خوبی نکنید سگ باشید
دوتا از دوستا باهم دعواشون شده بود یکی اسمش مهدیه و اون یکی زهرا بود
اینا دعواشون شده بود زهرا داشت مثل ابر بهاری گریه میکرد
مهدیه هم گریه میکرد اما کم
همه دور مهدیه جمع شده بودن و داشتن اونو دلداری میدادن
من زل زده بودم به زهرا...
رفتم نزدیک و بغلش کردم و تو بغلم گریه کرد و آروم شد و بعد دوباره دوست شدن
الان منو کی*رش هم حساب نمیکنه
خوبی نکنید سگ باشید
۳.۴k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.