سناریو
وقتی مست هستن میان کیس مارک میزارن البته به عنوان عضو هشتم
نامجون
در اتاق ا.ن باز شد و پسر گنده و رشیدی وارد شد چشماش میگفت اینقدر خورده که میخواد بمیره
ا.ت: هی نانجون چیشده خوبی؟
نامی: ا.ت(محکم تو بغلش میگیرت)
ا.ت: تو...تو مستی
نامی: اره...هه..مست....تو(لبای ا.ت رو میبوسه و به سمت گردنش حجوم میبره و شروع میکنه مک زدن)
ا.ت: اییی ولم کن...پشیمون میشی
نامی: کی پشیمون میشه از مزه این گردن
جین
مست از در میاد و کنارت رو مبل میشینه و سرشو خم میکنه عقب و اح میکشه ولی تو ری اکشنی نداری....سرشو بالا میاره و دستتو میگیره که با تعجب نگاه میکنی اما یهو میکشت تو بغلش
جین: دختر خوشگل به چی زل زدی
ا.ت: جین...تو خیلی مستی وایسا یچی بیارم...
جین: نوچ...روش تکون بخور بیب
ا.ت: چ...چی!
جین حوصلش سر میره و کمرتو محکم میگیره و میره به سمت گردنت و شروع میکنه مارک گذاشتن و بهت میگه عوض نق زدن همراهی کنی
یونگی
ا.ت ویو
با حس سنگینی روم چشمامو باز کردم و یونگی رو دیدم که روم خیمه زده بود
ا.ت: یونگی چیکار میکنی!؟
یونگی: دختر این موقع شب بیداری؟(مست)
ا.ت فهمید که یونگی مسته خواست بزنش کنار ولی نتونست و یونگی لبشو بوسید که جیغ ا.ت تو دهنش خفه شد و به سمت گردن ات رفت و شروع کرد مارک گذاشتن و اون شب چون تحریک شده بود و تو رو هم تحریک کرده بود به فاخت داد اما صبح چیزی یادش نبود
جیهوپ
ا.ت: یواشششششش
اما جیهوپ گوش نکرد و محکمتر مک زد لذت اون لحظه تو رو هم مجاب کرده بود که مانع هم گروهیت نشی
ا.ت: اخخخخخخخ پسره بیشعور مست
جیهوپ سرشو بالا اورد و لب ا،تو بوسید
هوبی: بیشعوری ندیدی...امشب نشونت میدم
دستاش رو برد زیر لباس ا.ت و خودتون میدونید
جیمین
با حس مشتای ریز بلند شدم و ا.ت رو دیدم که هی غر میزد
جیمین: چیه سر صبحی؟
ا.ت: بیشعور نفهم چقدر دیشب گفتم ولم کن نگا گردنمو چیکار کردی
جیمین با خونسردی نگاهی به گردن ا.ت کرد و احی کشید
جیمین: واسه این منو بیدار کردی؟این چیه خب که چی
ا.ت: جنابعالی اینکار رو کردیداااااا
جیمین: خوب کردم مال خودمه تو هم میخوای بیا بکن
ا.ت: جیغغغغغ
تهیونگ
حسابی مست بود تا در خونه رو باز کرد تو رو دید...به سمتت امد
ا.ت: بالاخره برگشتی ته
ته: همین الان...میخوامت
ا.ت: هوم؟!!
تهیونگ پوزخندی زد و دستاش رو دور کمرت حلقه کرد و از بالا بهت خیره شد
ته: کوچولو...خیلی خوش مزه ای واسه این پسر
ا.ت: تو...تو حال خودت نیستی
ته: نه نیستم ولی تو رو دوست دارم...
به سمت گردنت حمله کرد و شروع به گاز زدن کرد به حدی که جیغ تو داشت در میومد
ویو صبح
تهیونگ مستی از سرش پریده بود اما یادش بود که همگروهیش مال خودشه و کنارش خوابه پس با ارومش اونو تو بغلش گرفت
جونگکوک تو کامنتا🙂جا نیست بیبی 🙃یه لایک نصیب ما نشه؟
نامجون
در اتاق ا.ن باز شد و پسر گنده و رشیدی وارد شد چشماش میگفت اینقدر خورده که میخواد بمیره
ا.ت: هی نانجون چیشده خوبی؟
نامی: ا.ت(محکم تو بغلش میگیرت)
ا.ت: تو...تو مستی
نامی: اره...هه..مست....تو(لبای ا.ت رو میبوسه و به سمت گردنش حجوم میبره و شروع میکنه مک زدن)
ا.ت: اییی ولم کن...پشیمون میشی
نامی: کی پشیمون میشه از مزه این گردن
جین
مست از در میاد و کنارت رو مبل میشینه و سرشو خم میکنه عقب و اح میکشه ولی تو ری اکشنی نداری....سرشو بالا میاره و دستتو میگیره که با تعجب نگاه میکنی اما یهو میکشت تو بغلش
جین: دختر خوشگل به چی زل زدی
ا.ت: جین...تو خیلی مستی وایسا یچی بیارم...
جین: نوچ...روش تکون بخور بیب
ا.ت: چ...چی!
جین حوصلش سر میره و کمرتو محکم میگیره و میره به سمت گردنت و شروع میکنه مارک گذاشتن و بهت میگه عوض نق زدن همراهی کنی
یونگی
ا.ت ویو
با حس سنگینی روم چشمامو باز کردم و یونگی رو دیدم که روم خیمه زده بود
ا.ت: یونگی چیکار میکنی!؟
یونگی: دختر این موقع شب بیداری؟(مست)
ا.ت فهمید که یونگی مسته خواست بزنش کنار ولی نتونست و یونگی لبشو بوسید که جیغ ا.ت تو دهنش خفه شد و به سمت گردن ات رفت و شروع کرد مارک گذاشتن و اون شب چون تحریک شده بود و تو رو هم تحریک کرده بود به فاخت داد اما صبح چیزی یادش نبود
جیهوپ
ا.ت: یواشششششش
اما جیهوپ گوش نکرد و محکمتر مک زد لذت اون لحظه تو رو هم مجاب کرده بود که مانع هم گروهیت نشی
ا.ت: اخخخخخخخ پسره بیشعور مست
جیهوپ سرشو بالا اورد و لب ا،تو بوسید
هوبی: بیشعوری ندیدی...امشب نشونت میدم
دستاش رو برد زیر لباس ا.ت و خودتون میدونید
جیمین
با حس مشتای ریز بلند شدم و ا.ت رو دیدم که هی غر میزد
جیمین: چیه سر صبحی؟
ا.ت: بیشعور نفهم چقدر دیشب گفتم ولم کن نگا گردنمو چیکار کردی
جیمین با خونسردی نگاهی به گردن ا.ت کرد و احی کشید
جیمین: واسه این منو بیدار کردی؟این چیه خب که چی
ا.ت: جنابعالی اینکار رو کردیداااااا
جیمین: خوب کردم مال خودمه تو هم میخوای بیا بکن
ا.ت: جیغغغغغ
تهیونگ
حسابی مست بود تا در خونه رو باز کرد تو رو دید...به سمتت امد
ا.ت: بالاخره برگشتی ته
ته: همین الان...میخوامت
ا.ت: هوم؟!!
تهیونگ پوزخندی زد و دستاش رو دور کمرت حلقه کرد و از بالا بهت خیره شد
ته: کوچولو...خیلی خوش مزه ای واسه این پسر
ا.ت: تو...تو حال خودت نیستی
ته: نه نیستم ولی تو رو دوست دارم...
به سمت گردنت حمله کرد و شروع به گاز زدن کرد به حدی که جیغ تو داشت در میومد
ویو صبح
تهیونگ مستی از سرش پریده بود اما یادش بود که همگروهیش مال خودشه و کنارش خوابه پس با ارومش اونو تو بغلش گرفت
جونگکوک تو کامنتا🙂جا نیست بیبی 🙃یه لایک نصیب ما نشه؟
۱۰.۹k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.