پشت پرچین لحظه های خیال با دلی پر ز شوق و عشق و امید
#پشت_پرچین_لحظه_های_خیال_با_دلی_پر_ز_شوق_و_عشق_و_امید
زارع دشت های پر برکت
بذر در سینه ی زمین افشاند
دامنش را پر از سخاوت کرد
در سماع نسیم بی تابی
زیر خورشید گرمجوش جنوب
دست را
سایبان چشمش کرد
تا که دشت بهار را ببیند
کوک شد
ساز سینه اش از شوق
زیر لب عاشقانه می خواند:
در هوای بهار بی تابم
تا دیار بهار
راهی نیست...
زارع دشت های پر برکت
بذر در سینه ی زمین افشاند
دامنش را پر از سخاوت کرد
در سماع نسیم بی تابی
زیر خورشید گرمجوش جنوب
دست را
سایبان چشمش کرد
تا که دشت بهار را ببیند
کوک شد
ساز سینه اش از شوق
زیر لب عاشقانه می خواند:
در هوای بهار بی تابم
تا دیار بهار
راهی نیست...
۸.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.