ما ز فردا نگرانیم که فردا چه کنیم
#ما_ز_فردا_نگرانیم_که_فردا_چه_کنیم
زیر این بار گرانی که جان را چه کنیم
روز من ثانیه هایی که نه از آن من است می خواهی
آتشی را که نه در جان من است می خواهی
روزگار روز مرا پیش فروشی کرده
دل بیدار مرا پیر فراموشی کرده
هیچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم
چه کنم نیست هوایی که دلی تازه کنم
قصد من نیت آزار نبود
جنس من در خور بازار نبود
جنسم از خاک و دلم خاکی تر
روح من از خود من شاکی تر
جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا
دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا...
زیر این بار گرانی که جان را چه کنیم
روز من ثانیه هایی که نه از آن من است می خواهی
آتشی را که نه در جان من است می خواهی
روزگار روز مرا پیش فروشی کرده
دل بیدار مرا پیر فراموشی کرده
هیچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم
چه کنم نیست هوایی که دلی تازه کنم
قصد من نیت آزار نبود
جنس من در خور بازار نبود
جنسم از خاک و دلم خاکی تر
روح من از خود من شاکی تر
جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا
دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا...
۱۱.۲k
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.