part ⁵
میونگ: وایی یونگی داره میاد
ا/ت: میونگ استرس دارم
میونگ: اروم باش دختر جون هیچی نمیشه من میرم تو ماشین میشینم تا یونگی بیاد اوکی؟
ا/ت: باشه باشه
ادمین: میونگ میره توی ماشین میشینه و ا/ت هم منتظر یونگیه
یونگی ویو
بعد از اینکه ا/ت ادرس رو داد اماده شدم و رفتم به اون ادرس
ادمین: چند دقیقه گذشت و یونگی رسید
یونگی: سلام ا/ت من اومدم
ا/ت: سـ... سلام یونگی
یونگی: خوبی
ا/ت: اره اره خوبم ممنون
یونگی: خواستم بهت یه چیزی بگم
ا/ت: بگو میشنوم
یونگی: اگه امشب برنامه ای نداری میتونی باهام بیای بار؟
ا/ت: بار؟ اره اره حتما میام
یونگی: اگه برنامه ای داری بگو
ا/ت: نه ندارم باهات میام
یونگی: پس خوبه شب میبینمت
ادمین: یونگی رفت خونه و ا/ت با چشمای تعجب داره به دریا نگاه میکنه که میونگ میاد پیشش
میونگ: ا/تتتتتتتت یونگی چی گفت؟؟
ا/ت: میونگ یونگی منو به بار دعوت کردددددد
میونگ: توله سگگگگ سگگگ شانسسسس
ا/ت: وایییی استرس دارمممم
ادمین: وسط حرف زدنشون یونگی پیام داد که ساعت ۷:۳۰ میاد دنبالش
ا/ت: میونگ یونگی ساعت ۷:۳۰ میاد دنبالم
میونگ: دختررررر پاشووووو سه ساعت دیگه باید برییییی
ا/ت: واییییی برم خونه لباس عوض کنم موهامو درست کنم طول میکشهههه
میونگ: بدو بروووو
ا/ت: باشه باشه
ادمین: میونگ ا/ت رو رسوند و خودش رفت
ا/ت ویو
میونگ منو رسوند خلاصه که رفتم حموم کارای لازم رو انجام دادم.....
ادامه دارد....
♬بچه ها ببخشید اگه کم بود چون قول داده بودم گذاشتم که دلتون میخواد بازم بزارم حتما بگید❥
ا/ت: میونگ استرس دارم
میونگ: اروم باش دختر جون هیچی نمیشه من میرم تو ماشین میشینم تا یونگی بیاد اوکی؟
ا/ت: باشه باشه
ادمین: میونگ میره توی ماشین میشینه و ا/ت هم منتظر یونگیه
یونگی ویو
بعد از اینکه ا/ت ادرس رو داد اماده شدم و رفتم به اون ادرس
ادمین: چند دقیقه گذشت و یونگی رسید
یونگی: سلام ا/ت من اومدم
ا/ت: سـ... سلام یونگی
یونگی: خوبی
ا/ت: اره اره خوبم ممنون
یونگی: خواستم بهت یه چیزی بگم
ا/ت: بگو میشنوم
یونگی: اگه امشب برنامه ای نداری میتونی باهام بیای بار؟
ا/ت: بار؟ اره اره حتما میام
یونگی: اگه برنامه ای داری بگو
ا/ت: نه ندارم باهات میام
یونگی: پس خوبه شب میبینمت
ادمین: یونگی رفت خونه و ا/ت با چشمای تعجب داره به دریا نگاه میکنه که میونگ میاد پیشش
میونگ: ا/تتتتتتتت یونگی چی گفت؟؟
ا/ت: میونگ یونگی منو به بار دعوت کردددددد
میونگ: توله سگگگگ سگگگ شانسسسس
ا/ت: وایییی استرس دارمممم
ادمین: وسط حرف زدنشون یونگی پیام داد که ساعت ۷:۳۰ میاد دنبالش
ا/ت: میونگ یونگی ساعت ۷:۳۰ میاد دنبالم
میونگ: دختررررر پاشووووو سه ساعت دیگه باید برییییی
ا/ت: واییییی برم خونه لباس عوض کنم موهامو درست کنم طول میکشهههه
میونگ: بدو بروووو
ا/ت: باشه باشه
ادمین: میونگ ا/ت رو رسوند و خودش رفت
ا/ت ویو
میونگ منو رسوند خلاصه که رفتم حموم کارای لازم رو انجام دادم.....
ادامه دارد....
♬بچه ها ببخشید اگه کم بود چون قول داده بودم گذاشتم که دلتون میخواد بازم بزارم حتما بگید❥
- ۱۳.۰k
- ۱۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط