.
.
"پنجره" همیشه یک واسطه بوده
واسطه برای به قولِ آنها نگاه کردن به کوچهی خوشبخت
واسطه برای دریافتِ نور
واسطه برای از باران لذت بردن و خیس نشدن
واسطه برای از هیاهوی تصادفات و دعواها دور نماندن و درگیر نشدن
پنجره همیشه یک واسطه بوده برای دید زدن و دیده نشدن!
نمیدانم چرا در عصری که دور دورِ از بین بردنِ واسطههاست، اینقدر دل به این واسطه سپردهایم
استفاده از پنجره، کارِ ترسوهاست
اگر مردی خودت کوچه را خوشبخت کن
اگر مردی خیس شو، عاشقی کن، دعوا کن، دید بزن، دیده شو
دل به دریا بزن دیوانه!
دست از آهنِ سردِ این پنجرهی لعنتیِ آرزوکُش، بردار!
"پنجره" همیشه یک واسطه بوده
واسطه برای به قولِ آنها نگاه کردن به کوچهی خوشبخت
واسطه برای دریافتِ نور
واسطه برای از باران لذت بردن و خیس نشدن
واسطه برای از هیاهوی تصادفات و دعواها دور نماندن و درگیر نشدن
پنجره همیشه یک واسطه بوده برای دید زدن و دیده نشدن!
نمیدانم چرا در عصری که دور دورِ از بین بردنِ واسطههاست، اینقدر دل به این واسطه سپردهایم
استفاده از پنجره، کارِ ترسوهاست
اگر مردی خودت کوچه را خوشبخت کن
اگر مردی خیس شو، عاشقی کن، دعوا کن، دید بزن، دیده شو
دل به دریا بزن دیوانه!
دست از آهنِ سردِ این پنجرهی لعنتیِ آرزوکُش، بردار!
۸.۵k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.