از من فقط یه اسم مونده و یه سایه

غم انگیزترین حالت این روزهایم این است که دلم می خواهد همه چیز را همینطور که هست بگذارم و با کوله پشتی کوچکم از در خانه بزنم بیرون، دلم می خواهد بروم، بروم، بروم ... طوری بروم که کسی نتواند پیدایم کند. طوری بروم که حتی خودم هم ندانم کجای کره خاکی ایستاده ام. طوری بروم که اگر روزی عکسی شبیه خودم را در روزنامه ها دیدم و زیرش خواندم که نوشته کسی با مشخصات ذیل گمشده، خودم را نشناسم. طوری شانه هایم را بالا بیندازم انگار که هیچ جای قضیه به من مربوط نمی شود. در ناخودآگاهم خودم، خودم را گمشده اعلام کنم.
قسمت دردناکش هم اینجاست که با تمام این اوصاف و با تمام نیازم به رفتن باز پای رفتن ندارم. باز دلم می خواهد همینجا بمانم. جایی که اگر کسی که دوستش دارم، یک روز متوجه نبودنم شد و خواست پیدایم کند،بتواند . اگر زنگ خانه ام را زد و گفت برویم کافه، بگویم برویم ....
#نیکی_فیروزکوهی
#بابک_جهانبخش
دیدگاه ها (۰)

حرفهای نشنیدنی

پرونده اعمال عاشق

چیزی برای از دست دادن

اشتباه

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.. دختری با موهای بلند مشکی و...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط