چی هیونگ : من هنوزم میخواستم رها باشم، ولی بابام قبول کرد
چیهیونگ : من هنوزم میخواستم رها باشم، ولی بابام قبول کرد بزاره من با نونا کار کنم~ امیدوارم بتونیم یه مدت طولانی با هم کار کنیم~
پدرش : من اجازه دادم اون حقه باز یه مدت طولانی رها باشه~!😐
پدرش : من اجازه دادم اون حقه باز یه مدت طولانی رها باشه~!😐
۲.۶k
۲۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.