می ترسم

می ترسم...
از جهانی که یخبندان شده
از مردمی که شبیهِ ماشین شده اند
از دلهایی که محبت را منفعت می دانند
و از قابِ عکس هایِ بی روحی؛
که در خیابان، راه می روند...
دلم برای جهانمان می سوزد
و دلگیر می شوم...
خسته‌ام از اینکه همه‌ی راه تنها بودم
تنها مانند یک گنجشک در باران
خسته از این که هیچ‌وقت کسی رو نداشتم ...
دیدگاه ها (۱)

ما از دلگیریِ روزهایمان، به "شب" پناه می بردیم،و از دلتنگیِ ...

شب با سکوت گرفته اشاگر ناجی زخم ها نباشددستی می کشد بر سر بی...

گاهی دلت ميخواهددنج ترين گوشه دنيا بايستیو با خيال راحتدلتنگ...

می سرایم تو و چشمان تو رانه سپیدی،نه غزل...تویی آن شعر دل ان...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

دختر سایهPart=17رفتیم به سمت کافه نشستیم کنار چان و هر کس سف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط