کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود

کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود

تا هروقت از سر دلتنگی به رویش دست می ‌کشیدم ،

تو از درونش با آرزوی من بیرون می آمدی .
دیدگاه ها (۸)

آرزو میکردم که کاشتو اینجا پیش من بودییا من آنجا پیش تو بودم...

روزبه جانِ بمانی یه جا میگه:«من از تصور نبودنترو شونه ی تو گ...

عجب وفایی دارد این دلتنگی!تنهاش ک میذاری،میری تو جمع وکلی می...

#بفرست_براش ای که نور همه چشمانِ جهان غیر تو هرگز! چشم من و ...

صحچپتر ۱۱ _ دفتر خاطرات پنهانشب...آسایشگاه در سکوتی فرو رفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط