روانیِ تو
روانیِ تو
p: 14
«کوک»
موقعی که از بیرون اومدم همه خدمتکارا رو جمع کردم تا ببینم کاراشون و انجام دادن یا نه
با دیدن جای خالیه ا.ت اخمام رفت توهم
رو به اجوما کردم و لب زدم
_: ا.ت کجاست
#: ارباب فرستاده بودمش بره حیاط و تمیز کنه
_: برو دنبالش
اجوما رفت و بعد چند دیقه اومد
#: ن نیستش
با داد گفتم
_: پس کدوم گوریه دختره ی چشم سفید
همه ترسیدن و عصبی لب زدم
_: هرکی بره یه گوشه از عمارت و بگرده تا پیداش نکردین برنگردین
خودمم رفتم بیرون عمارت چجور جرعت کرده فرار کنه
«شارلوت»
داشتم داخل حیاط و میگشتم که جیمین و دیدم
با نگرانی داشت اطراف و نگاه میکرد
رفتم سمتش
&: چیزی شده؟
✓: من مطمئنم ا.ت فرار نکرده باید فراریش بدیم
&: پس کجاست
✓: یه ساعت پیش دیدم داره حیاط و تمیز میکنه رد شدن از بین این همه بادیگارد غیر ممکنه
«جیمین»
جریان انتقام و براش کامل تعریف کردم که جسم ریزی از گوشه ی حیاط بلند شد و با ترس به اطراف نگاه میکرد شارلوت ا.ت کشید سمت خودش
و بعد توضیح دادن بهش ردیاب و از دستش در اوردم و سوار ماشین شدم
و اونم اومد تند حرکت کردم و از جاده خرابه رفتم
+: چرا از اینجا میریم ارباب زاده
✓: راحت باش بگو جیمین
+: چشم
✓: اگر از جاده اصلی بریم ممکنه کوک مارو ببینه زود تر هم به کلبه میرسیم
«ا.ت»
سری تکون دادم درد داشتم
با درد لب زدم
+: دستم باید بخیه شه عفونت میکنه
✓: کلبه که رسیدیم دستتو بخیه میزنم نگران نباش
بعد از چند دیقه کنار یه کلبه وایساد پیاده شدم و رفتم تو کلبه و نشستم
✓: الان میام دستتو بخیه میزنم
جیمین رفت و بعد با وسایل پزشکی اومد
دستمو گرفت و نصف مواد سرنگ وارد بدنم کرد که کم کم دستم بی حس شد
شروع کرد به بخیه زدن دستم
بعد تموم شدن کارش
✓: دراز بکش و استراحت کن خیلی خون از دستت رفته ولی اگر ردیاب و در نمیاوردم الان یا خوراک سگای کوک شده بودی یا از همین شب روز زجر کشیدنت شروع میشد
+: اوهوم
اروم دراز کشیدم رو کاناپه و کم کم خوابم برد
خماریـــــــــــــــــــ
لایک: ۲٠
p: 14
«کوک»
موقعی که از بیرون اومدم همه خدمتکارا رو جمع کردم تا ببینم کاراشون و انجام دادن یا نه
با دیدن جای خالیه ا.ت اخمام رفت توهم
رو به اجوما کردم و لب زدم
_: ا.ت کجاست
#: ارباب فرستاده بودمش بره حیاط و تمیز کنه
_: برو دنبالش
اجوما رفت و بعد چند دیقه اومد
#: ن نیستش
با داد گفتم
_: پس کدوم گوریه دختره ی چشم سفید
همه ترسیدن و عصبی لب زدم
_: هرکی بره یه گوشه از عمارت و بگرده تا پیداش نکردین برنگردین
خودمم رفتم بیرون عمارت چجور جرعت کرده فرار کنه
«شارلوت»
داشتم داخل حیاط و میگشتم که جیمین و دیدم
با نگرانی داشت اطراف و نگاه میکرد
رفتم سمتش
&: چیزی شده؟
✓: من مطمئنم ا.ت فرار نکرده باید فراریش بدیم
&: پس کجاست
✓: یه ساعت پیش دیدم داره حیاط و تمیز میکنه رد شدن از بین این همه بادیگارد غیر ممکنه
«جیمین»
جریان انتقام و براش کامل تعریف کردم که جسم ریزی از گوشه ی حیاط بلند شد و با ترس به اطراف نگاه میکرد شارلوت ا.ت کشید سمت خودش
و بعد توضیح دادن بهش ردیاب و از دستش در اوردم و سوار ماشین شدم
و اونم اومد تند حرکت کردم و از جاده خرابه رفتم
+: چرا از اینجا میریم ارباب زاده
✓: راحت باش بگو جیمین
+: چشم
✓: اگر از جاده اصلی بریم ممکنه کوک مارو ببینه زود تر هم به کلبه میرسیم
«ا.ت»
سری تکون دادم درد داشتم
با درد لب زدم
+: دستم باید بخیه شه عفونت میکنه
✓: کلبه که رسیدیم دستتو بخیه میزنم نگران نباش
بعد از چند دیقه کنار یه کلبه وایساد پیاده شدم و رفتم تو کلبه و نشستم
✓: الان میام دستتو بخیه میزنم
جیمین رفت و بعد با وسایل پزشکی اومد
دستمو گرفت و نصف مواد سرنگ وارد بدنم کرد که کم کم دستم بی حس شد
شروع کرد به بخیه زدن دستم
بعد تموم شدن کارش
✓: دراز بکش و استراحت کن خیلی خون از دستت رفته ولی اگر ردیاب و در نمیاوردم الان یا خوراک سگای کوک شده بودی یا از همین شب روز زجر کشیدنت شروع میشد
+: اوهوم
اروم دراز کشیدم رو کاناپه و کم کم خوابم برد
خماریـــــــــــــــــــ
لایک: ۲٠
۳.۶k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.