داستان از این قراره که

داستان از این قراره که
یکی بود یکی نبود من بودم و اون نبود من گریه میکردم ولی اون زیر خاک بود من غصه میخوردم و بغل اون دیگه زیر خاک بودو سرد بود ،تولدم بودو اون زیر خاک خوابیده بود ،تولد اون بودو میرفتم سر خاکش رو قبرش دراز می‌کشیدم و گریه میکردم و تبریک میگفتم ،حالا من هستم و اون زیر خاک خوابیده🥀🖤
دلم خیلی برات تنگ شده رفیق 🥺
امیدوارم خوب بخوابی و اونجا جات راحت باشه🖤
چهلومین روزی که نیستی ،الان چهل روزه که خوابیدی زیر اون خاک لعنتی و تنت سرده چطور تونستی بری؟چطور دلت اومد؟آخه لامصب نمیگفتی من بدون تو میمیرم؟بودی و قدر بودن تورو ندونستم منو میبخشی؟دلم خیلی برات تنگ شده قول میدم زود بیام پیشت دوست دارم رفیق کاشکی بودی اما حالا همیشه تو ،تو تنهایی هام،تو غصه هام،تو شادی هام و.......همیشه بودی حالا من زود میام پیشت🖤😭
دیدگاه ها (۱۱)

از این دنیا متنفرم🥀🚬⚰️

دختر بودن جرم نیست..🥀⚰️جرمش کردن....🖤🚬

اوووووووووو قلبم اکلیلی شد💖🥺قدرت تهکوک🫂❤️

بگید ببینم چیکار میکنید

#عزیزمامانی قشنگم،دلم برات خیلی تنگ شده،دلم برای اون لبخند گ...

اون روزا که هیچکی دور من نموندتو رفیقم بودیتو یه نردبون واسه...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط