دلتنگ نبودی که بدانی چه عذابیست
دلتنگ نبودی که بدانی چه عذابیست
دلخواه جلو چشم تو مانند سرابیست
هر کار کنی باز ببینی که کسی نیست
دلتنگ همان تشنه لبِ جرعهٔ آبیست
دلتنگ همان گردن یک متهمی است
مشتاق نوازش شده در میل طنابیست
دلتنگ همان ذهن سرافکندهٔ مردی است
بر خواستهٔ کودک خود فکر جوابیست
دلتنگ همین دیدهٔ بیدار من هر شب
بیزار ز بیداری و در حسرت خوابیست
دلخواه جلو چشم تو مانند سرابیست
هر کار کنی باز ببینی که کسی نیست
دلتنگ همان تشنه لبِ جرعهٔ آبیست
دلتنگ همان گردن یک متهمی است
مشتاق نوازش شده در میل طنابیست
دلتنگ همان ذهن سرافکندهٔ مردی است
بر خواستهٔ کودک خود فکر جوابیست
دلتنگ همین دیدهٔ بیدار من هر شب
بیزار ز بیداری و در حسرت خوابیست
۲.۷k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.